شاعرانه/دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
فرهنگی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - آخرین خبر / دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
جان مژده دادهام که چو جان در بر آرمت
بازار ![]()
تا شویمت از آن گل عارض غبار راه
ابری شدم ز شوق که اشکی ببارمت
عمری دلم به سینه فشردی در انتظار
تا درکشم به سینه و در بر فشارمت
اینسان که دارمت چو لئیمان نهان ز خلق
ترسم بمیرم و به رقیبان گذارمت
داغ فراق بین که طربنامهٔ وصال
ای لالهرخ به خون جگر مینگارمت
چند است نرخ بوسه به شهر شما که من
عمریست کز دو دیده گُهر میشمارمت
دستی که در فراق تو میکوفتم به سر
باور نداشتم که به گردن در آرمت
ای غم که حقّ صحبت دیرینه داشتی
باری چو میروی به خدا میسپارمت
روزی که رفتی از بر بالین شهریار
گفتم که نالهای کنم و بر سر آرمت
شهریار
-
چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۵:۳۸
-
۱۴ بازديد
-

-
پیام سپاهان
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/946310/