بزرگنمايي:
پیام سپاهان - شامگاه 4 دی 1306، حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، روحانی مبارز، که سالها علیه سلطه استبداد و استعمار قد علم کرده بود، به طور ناگهانی درگذشت. عدهای مرگ او را معلول کسالت دانستند، ولی شهرت بیشتر این بود که عمال رضاشاه او را مسموم کرده و به شهادت رساندند. به بهانه سالروز شهادت آقا نورالله اصفهانی، در ادامه حیات سیاسی وی را مرور می کنیم.
تولد و تحصیلات
حاج آقا نورالله اصفهانی در 1278 ق در اصفهان به دنیا آمد. او که بعدها به نورالله شهرت یافت، مقدمات علوم و قسمتی از فقه و اصول و ادبیات را نزد پدر و برخی از استادان اصفهان قرار گرفت و در 1295 ق برای تکمیل تحصیلات خود راهی عتبات عالیات شد و از درس میرزا حبیبالله رشتی، میرزای شیرازی، حاج میرزا حسین خلیلی، شیخ محمد طه نجف، سیدمحمدکاظم یزدی و سید حسن کاظمینی به مدت پنج سال استفاده کرد. در 1300 ق به همراه برادرش آقا محمدتقی (معروف به آقانجفی اصفهانی) به زیارت خانه خدا رفت و پس از بازگشت، تا 1304 ق به تحصیل خود در عتبات ادامه داد و پس از نیل به درجه اجتهاد به اصفهان مراجعت کرد و مدتی به تدریس پرداخت.
تبعید به جرم مبارزه با بابیگری
در 1307 به همراه برادرش آقانجفی به قلع و قمع بابیها اقدام کرد که موجب تبعید آن دو به تهران گردید و به مدت شش ماه به طول انجامید.
راهاندازی کارخانه نساجی
در جریان قیام تنباکو، فعالانه شرکت داشت و از آن پس اندیشه رفع عقبماندگی و اصلاح کشور و برنامهریزی و اقدام جهت تحقق آن و رسیدن به استقلال سیاسی و اقتصادی، دغدغه اصلی وی تا پایان عمر بود. در ادامه همین مبارزات، در 1315 ق به اشاره و حمایت وی، اعلامیهای در تحریم کالاهای خارجی و تشویق به مصرف کالاهای داخلی انتشار یافت که با حمایت برخی از علمای اصفهان و مراجع ایرانی عتبات مواجه شد و به دنبال آن، کارخانه نساجی «شرکت اسلامیه» سال بعد به همت او در اصفهان تأسیس گردید که با استقبال بسیاری از ایرانیان داخل و خارج از کشور روبرو شد.
همگام با مردم؛ علیه استبداد
در 1321 ق، حاج آقا نورالله و آقا نجفی به زعم حاکمیت، «به اتهام ایجاد بلوا و آشوب» در اصفهان به تهران احضار شدند و پس از گذشت یک سال به اصفهان بازگشتند. آن دو در اصفهان، از منتقدان و مخالفان سرسخت شاهزاده مسعود میرزا ظل السلطان (حاکم ستمگر معروف و بسیار ثروتمند و قدرتمند اصفهان) بودند. در جریان مهاجرت علمای تهران به قم که در اعتراض به سیاست سرکوب و اختناق صدر اعظم وقت در 1324 ق صورت گرفت، وی نیز شرکت کرد، اما اقدام گروهی از مردم اصفهان را در تحصن در کنسولگری انگلستان در اصفهان جایز ندانست و از آنان خواست تا آن محل را ترک کنند.
همراهی با جنبش مشروطیت
حاج آقا نورالله به تبعیت از مراجع مشروطه خواه نجف، مشروطه را تأیید کرد و به منظور پاسداری از آزادی ها و جلوگیری از استبداد، «انجمن مقدس ملی اصفهان» را به همراه گروهی از علما و بزرگان، از جمله سید حسن مدرس تشکیل داد. در همین ایام، وی با توجه به شور و احساسات و اتحاد و همدلی مردم پس از استقرار مشروطه، با انتشار اطلاعیه ای، مردم را به تحریم کالاهای خارجی و تولید و مصرف کالاهای داخلی دعوت کرد و اقدامات مؤثر و چشمگیری در تداوم مشارکت های مردمی و صنفی، ایجاد مؤسسات عام المنفعه چون کتابخانه، قرائت خانه، بیمارستان و مدرسه انجام داد و برای اداره آنها بخشی از اموالش را وقف نمود. همچنین به منظور تأمین امنیت شهر و روستاهای اطراف و راه ها و جاده ها، دست به ایجاد نیروی نظامی مردمی زد و برای ارتقای آگاهی های سیاسی مردم، اقدام به انتشار چند روزنامه نمود.
تاسیس انجمن سری برای مبارزه با استبداد قجری
در جمادی الاول 1326 ق و به دنبال بمباران مجلس به دستور محمدعلی شاه قاجار و برچیده شدن موقت مشروطیت، «انجمن مقدس ملی اصفهان» نیز منحل شد و از طرف شاه، اقبال الدوله کاشی به حکومت اصفهان منصوب گردید. حاج آقا نورالله و سید حسن مدرس به همراه جمعی دیگر از آزادیخواهان، انجمنی سری تشکیل داد و خود را برای مبارزه با استبداد آماده نمودند.
متعاقب فتوای آخوند خراسانی در خلع محمدعلی شاه قاجار از سلطنت، حاج آقا نورالله نیز طی اعلامیهای، موافقت خود را با آخوند اعلام داشت. همچنین طی نامهای که به میرزا ابراهیم مجتهد شیرازی نوشت، ضمن شرح فواید مشروطیت در تضمین استقلال سیاسی و اقتصادی، از او خواست تا آن را تأیید کند.
قیام مردم اصفهان
در شعبان 1326ق، سردار اسعد بختیاری که به اشاره و کمک انگلیسی ها مخفیانه از اروپا به ایران آمده بود، در اصفهان با حاج آقا نورالله ملاقات کرد و قرار همکاری گذاشت تا اینکه مجاهدین شهر به رهبری حج آقا نورالله در شب 8 ذیحجه 1326 ق، مسجد شاه را اشغال کرده و سرانجام شهر را به کمک صمصام السلطنه و ضرغام السلطنه بختیاری تصرف کردند. صمصمام السلطنه و ضرغام السلطنه به دعوت حاج آقا نورالله به اصفهان آمده بودند تا با کمک مجاهدین اصفهان، شهر را از چنگ عوامل استبداد درآورند. شاه که خود را از رویارویی با قیام کنندگان آذربایجان و اصفهان ناتوان می دید، از در سازش درآمد و طی تلگرافی به حج آقا نورالله تمایلش را به بازگرداندن مشروطه، برگزاری قریب الوقوع انتخابات و عفو عمومی اعلام کرد، که این پیشنهادات مورد قبول حاج آقا نورالله قرار نگرفت.
سرانجام مجاهدان بختیاری و گیلان در جمادی الآخر 1327 ق تهران را فتح کردند و محمدعلی شاه از سلطنت خلع گردید و رهبران مجاهدان بختیاری و گیلانی به قدرت رسیدند. آنها که با حمایت و توافق پنهانی روسیه و انگلستان به قدرت رسیده بودند، در صدد اعمال محدودیت و از میان برداشتن علمای مؤثر تهران و شهرستان برآمدند. رهبران بختیاری از مجلس درخواست تبعید حاج آقا نورالله را نمودند، اما به دلیل اعتراضات مردمی، این کار صورت نگرفت.
توطئه ترور
پس از افتتاح مجلس دوم در ذیقعده 1327 ق، حاج آقا نورالله – بر اساس اصل دوم متمم قانون اساسی – از سوی مراجع مشروطه خواه نجف به عنوان یکی از پنج فقیه ناظر بر مصوبات مجلس انتخاب شد که وی آن را نپذیرفت.
در 1329 ق، حزب دموکرات – که نمایندگان تندرو مجلس را تشکیل می داد و متهم به ترور مخالفان خود، از جمله صدر اعظم و سید عبدالله بهبهانی بود – در اصفهان در صدد ترور حاج آقا نورالله برآمد. او که خود را در معرض خطر می دید، به قول خودش «خائفاً یترقب» از اصفهان گریخت و به عتبات رفت و مراجع مشروطه خواه را در جریان حوادث ایران گذارد.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در دوران جنگ اول جهانی
در آستانه جنگ جهانی اول و با فروکش کردن التهابات سیاسی در جامعه و کاهش نفوذ احزاب افراطی، حاج آقا نورالله در اواخر 1332 ق به اصفهان بازگشت و خانه اش پناهگاه ستمدیدگان و نیازمندان گردید. در جریان جنگ جهانی اول، قوای انگلیس، روسیه و عثمانی وارد کشور شدند و به پیشروی در خاک ایران ادامه دادند و همزمان به زد و خورد با یکدیگر پرداختند. در این هنگام برخی از نمایندگان و دولتمردان به عنوان اعتراض، تهران را ترک کرده و از راه اصفهان به غرب کشور رفتند. حاج آقا نورالله به کمک مهاجران شتافت و با همراهی آنان و اداره ژاندارمری، به قوای متفقین اعلام جنگ داد و مراکز و مؤسسات کلیدی انگلیسیها را در اصفهان تصرف کرد.
سرانجام با ورود قوای روسیه به اصفهان، مجبور به مهاجرت از شهر شد و پس از چند ماه آوارگی، به کربلا رفت. پس از پایان جنگ جهانی، در اوایل سال 1336 ق، او دوباره به اصفهان بازگشت و مجدداً به وظایف شرعی و علمی خود پرداخت. سال بعد که خبر انعقاد قرارداد ننگین 1919 ایران و انگلیس انتشار یافت، وی از زمره مخالفان و منتقدان آن بود.
مواجهه با رضاخان
در 1341 ق، هنگام بازگشت احمدشاه قاجار از اروپا به ایران در اصفهان به استقبال او رفت و شاه نیز متقابلاً از وی جهت سفر به تهران دعوت کرد. چند ماه بعد حاج آقا نوارالله به قصد زیارت امام رضا (ع) عازم تهران شد. حدود سی هزار نفر از اهالی تهران به استقبال او رفتند و شاه نیز کالسکه مخصوص خود را برای آوردن او، به حضرت عبدالعظیم (ع) فرستاد. در همین سفر در شهر ری، رضاخان که در آن زمان وزیر جنگ بود – با او دیدار کرد و وی از ستم نظامیان به مردم اصفهان شکایت نمود.
در 1304 ش حاج آقا نورالله به دعوت برگزارکنندگان مراسم تاجگذاری رضاخان به تهران آمد و در آن مجلس حضور یافت و قرآنی نیز به رضاخان هدیه کرد و از او خواست تا طبق دستورات آن عمل کند.
پس از آنکه رضاخان به سلطنت رسید، شاه به تثبیت پایههای قدرتش پرداخت و مخالفان و منتقدان خود را با تطمیع و تهدید، وادار به سکوت نمود و برخی از آزادیخواهان را نیز بازداشت و حبس نمود و یا به قتل رساند. او که دیگر به تأیید و حمایت ـحتی ظاهری- علما نیازی نداشت به ترویج سیاست های ضداسلامی و باستان گرایانه و شاه پرستانه خود پرداخت که موجب نگرانی بسیاری از علما و روحانیون، از جمله آقا نورالله گردید. لذا حاج آقا نورالله نجفی درصدد برآمد تا با استفاده از یک فرصت سیاسی مناسب و پیش از آنکه پایههای قدرت رضاخان کاملاً مستحکم شود، با اقدامی جمعی، او را وادار کند تا نسبت به سیاست های دیکتاتوری و قلدرمآبانه و ضد اسلامی خود تجدید نظر کند.
در 1306 ش، که قانون نظام خدمت دو ساله سربازی برای مردان ـ که به «نظام اجباری» معروف گردید – از تصویب مجلس گذشت، موجی از نارضایتی در کشور، از جمله اصفهان پدید آورد و موجب اعتصاب و تعطیل عمومی شد.
حاج آقا نورالله که شخصاً اجرای قانون نظام اجباری را بدان صورت به صلاح نمیدانست و در برابر آن به «تعلیم اجباری» تأکید میکرد با اعتراضات مردم همنوا شد و چون مقاومت در برابر دولت را هم به مصلحت نمیدید، پس از مشورت با سایر علما، مردم را به آرامش دعوت کرد و قول داد که برای انجام خواستههای آنان و مذاکره با دولت به قم مهاجرت نماید و تا مقاصد مورد نظر، در آنجا باقی بماند. بدین ترتیب حاج آقا نورالله، به همراه جمعی از علمای برجسته و بیش از یکصد تن از فضلا و روحانیون اصفهان و در میان مشایعت مردم اصفهان در 15 ربیع الاول 1346 ق/ 20 شهریور 1306 به قم مهاجرت کرد.
پس از رسیدن به قم، وی گروهی به نام «هیئت علمیه و روحانیه مهاجرین قم» تشکیل داد و از آنجا دعوتنامهای برای علما و روحانیون برجسته ایران فرستاد و آنان را به قم دعوت کرد تا متحداً در پیشرفت هدفی که به عقیده او وظیفه شرعی و به نفع عامه مرم بود اقدام کنند. بعضی از علما از شهرهای مختلف، این دعوت را پذیرفتند و در آبان 1306 به گروه علمای مهاجر در قم پیوستند. در چند شهر از جمله شیراز و مشهد تعطیل عمومی شد و تلگرافهایی از طرف روحانیون و مردم به دولت مخابره گردید که طی آن خواسته های هیأت علمیه مهاجر قم را تأیید کردند؛ مخصوصاً در شیراز تظاهرات به رهبری آقا سید نورالدین مجتهد، دامنهدار بود. تلگرافهایی نیز از طرف حاج آقا نورالله به مجلس شورای ملی و رئیس الوزرا مخابره شد که در آن به مجلس و دولت گوشزد میگردید که «تعلیم اجباری بهتر از نظام اجباری است و نظام داوطلب باید برقرار شود».
آیتالله سید حسن مدرس که در این زمان جزو نمایندگان اقلیت مجلس و از مخالفان سرسخت رضاخان بود، طی تلگرافی به حاج آقا نورالله، اقدام او را تأیید و حمایتش را از علمای مهاجر اعلام داشت.
به هر روی، مدتها تبادل تلگرافها و نامه بین دربار و رئیس مجلس و رئیس دولت با هیأت مهاجران قم ادامه داشت و واسطههایی در رفت و آمد بودند تا آنکه سه نفر نماینده از سوی شاه به همراه امام جمعه تهران عازم قم شدند و بعد از مذاکرات مفصل با مهاجرین، عاقبت توافق صورت گرفت و این موارد توسط دولت پذیرفته شد: 1. تجدید نظر در قانون نظام اجباری 2. انتخاب پنج تن از علما برای نظارت بر مصوبات مجلس (مطابق اصل 2 قانون اساسی)؛ 3. تعیین ناظر شرعیت در کلیه ولایات؛ 4. جلوگیری از منهیات؛ 5. اجرای مواد مربوط به محاضر شرع.
این پیشنهادات را رئیس دولت به تهران آورد و به شاه عرضه کرد و مورد موافقت قرار گرفت. دستخط تلگرافی نیز در دلجویی از علمای مهاجر به تاریخ 30 آذرماه 1306 صادر شد و قرار بر این بود که از طرف دولت لایحه مقتضی در زمینه اصلاحات مورد نظر هیأت علمیه تهیه و به مجلس تقدیم شود.
حاج آقا نورالله اصفهانی و سایر مهاجران، مراجعت از قم را موکول به تصویب قانونی مواد و پیشنهاد خودشان نمودند. این لایحه از طرف دولت تهیه و به مجلس تقدیم شد، اما قبل از آن که در مجلس طرح شود، در شب 4 دی ماه 1306 حاج آقا نورالله به طور ناگهانی درگذشت. مرگ او را جمعی معلول عوارض کسالت دانستند، ولی شهرت بیشتر این بود که شهربانی قم او را به وسیله آشپز مخصوصش مسموم کرده و یا پزشک او با تزریق آمپول سم، وی را به قتل رسانده است.
منبع: علمای مجاهد، تالیف محمدحسن رجبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی