موسسه خاورمیانه: ترامپ به دنبال چه معاملهای با ایران است؟
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - فرارو /متن پیش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
پل سالم، کارشناس ارشد مسائل بین الملل و مدیر اجرایی موسسه خاورمیانه| در پی حملات گروههای حماس و حزبالله در روزهای 7 و 8 اکتبر، اسرائیل به شدت به مواضع این گروهها در غزه و لبنان حمله کرد، تا حدی که توان عملیاتی آنها را بهطور قابلتوجهی کاهش داد. علاوه بر این، اقدامات نظامی و سیاسی اسرائیل به طور غیرمستقیم به فروپاشی ساختارهای حکومت اسد در سوریه منجر شد و محور مقاومت را با یکی از پیچیدهترین چالشهای سالهای اخیر مواجه کرد. در همین حال، پیروزی مجدد دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده پیامدهای ژئوپلیتیکی عمیقی به همراه داشت. این تحول نه تنها معادلات روابط آمریکا با اروپا و آسیا را متأثر کرد، بلکه تغییرات گستردهای در خاورمیانه رقم زد. هرچند در مواردی سیاستهای ترامپ و اقدامات اسرائیل هماهنگ هستند، اما در برخی حوزهها نیز اختلاف نظرهایی مشاهده میشود.
اسرائیل در برزخ بین خواستههای خود و اولویتهای ترامپ
دولت راستگرای اسرائیل این روزها بر این باور است که اوضاع به نفع آنها پیش میرود. تخریب گسترده زیرساختهای غزه، ضعیف شدن توان نظامی حماس و حمایت علنی ترامپ از سیاستهای جدید اسرائیل در قبال انتقال فلسطینیان از غزه، موجی از رضایت را در میان طرفداران نتانیاهو ایجاد کرده است. همزمان، شدت گرفتن حملات اسرائیل در کرانه باختری نیز با سکوت یا حتی نوعی همدلی از سوی دولت ترامپ روبهرو شده است؛ چراکه این دولت نه تنها چنین اقدامات را محکوم نکرده، بلکه حتی اشارهای به امکان راهحل دو دولتی نیز نداشته است. این رویکرد، جناح راست اسرائیل را به این نتیجه رسانده که رویای آنها برای تصرف کامل مناطق یهودیه و سامریه (نامی که برای کرانه باختری به کار میبرند) بهزودی محقق خواهد شد.
با این حال، ویژگی غیرقابل پیشبینی ترامپ، نگرانیهایی را برای نتانیاهو به وجود آورده است. احتمالاً همین مسئله، او را به دیدار فوریه در واشنگتن سوق داد. در این سفر، نتانیاهو تلاش کرد نهتنها حمایت آمریکا را برای ادامه اقدامات اسرائیل در غزه به دست آورد، بلکه پشتیبانی لازم برای افزایش فشارها و حملات علیه ایران را نیز کسب کند.
در پاسخ به درخواست نتانیاهو، ترامپ نهتنها از حمایت صریح از حملات اسرائیل خودداری کرد، بلکه اعلام کرد که ایالات متحده به جای استفاده از گزینه نظامی، بر مذاکرات تمرکز خواهد کرد. این تصمیم، نتانیاهو را که به امید کسب حمایت قاطع از اقدامات اسرائیل در غزه به واشنگتن سفر کرده بود، با ناکامی مواجه ساخت. در نهایت، او بدون دریافت هیچگونه امتیازی به تلآویو بازگشت. علاوه بر این، ترامپ تأکید کرد که هرگونه مذاکرات آتی درباره غزه باید از سوی واشنگتن هدایت شود و نه تلآویو.
در کرانه باختری نیز رئیسجمهور آمریکا وعده داد که به زودی یک بیانیه رسمی ارائه خواهد کرد. این سیاست ترامپ، در کنار تلاشهای او برای عادیسازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل، نگرانیهایی را برای نتانیاهو و جناح راست اسرائیل ایجاد کرده است. احتمال آن میرود که برنامهها و اهداف آنها دقیقاً طبق انتظار پیش نرود، زیرا اولویتهای ترامپ ممکن است با خواستههای نتانیاهو کاملاً همسو نباشد.
ترامپ دست نتانیاهو را از فرمان خاورمیانه کوتاه میکند
اکنون به وضوح مشخص است که ترامپ در حال بازتعریف نقشی قویتر برای ایالات متحده در هدایت روابط خود با اسرائیل است. دوران سلطه نتانیاهو بر تصمیمگیریهای مشترک به نظر رو به پایان است. دیگر آن زمان که نخستوزیر اسرائیل میتوانست با جسارت در کنگره آمریکا ظاهر شود و سیاستهای واشنگتن را مطابق میل خود هدایت کند، گذشته است. اکنون نتانیاهو باید با یک رئیسجمهور قدرتمند و غیرقابل پیشبینی کنار بیاید، کسی که نهتنها قاطعانه تصمیمگیری میکند، بلکه تمایل دارد مسائل حساس منطقهای را شخصاً هدایت کند. در این شرایط، نتانیاهو مجبور است با دقت بیشتری عمل کند و هر تصمیم و اقدامی را با وسواس بیشتری بسنجد. در حالی که آینده وضعیت اسرائیل و فلسطین همچنان نامعلوم است، به نظر میرسد ترامپ بیش از پیش نفوذ خود را در جهت دهی به تحولات اعمال خواهد کرد.
یکی از سناریوهای محتمل این است که ترامپ بار دیگر به پیشنهاد سال 2020 خود بازگردد، پیشنهادی که بر اساس آن اسرائیل میتواند شهرکهای خود در کرانه باختری را ضمیمه کند، در حالی که فلسطینیان تنها کنترل مناطق پراکندهای را خواهند داشت که عملاً به شکل بانتوستانهایی فاقد حاکمیت مستقل خواهد بود. در چنین طرحی، نوار غزه ممکن است به کلی از معادله کنار گذاشته شود یا تنها بخشهای کوچکی از آن در نظر گرفته شود. این سناریو، اگرچه از دید جناح راست اسرائیل جذاب به نظر میرسد، اما نگرانیهای گستردهای را در میان فلسطینیان و حتی بخشی از جامعه بینالمللی به دنبال خواهد داشت.
عربستان سعودی احتمالاً در برابر هر طرحی که به حقوق فلسطینیان بیتوجه باشد، ایستادگی خواهد کرد. اما اگر ترامپ علاقه خود را به این پرونده از دست دهد یا تمرکز خود را به مسائل دیگری معطوف کند، ممکن است کنترل اوضاع دوباره به اسرائیل واگذار شود. در این صورت، اسرائیل احتمالاً اقدام به تشدید حملات در غزه خواهد کرد و این بار بهطور جدیتر از ایده «انتقال» حمایت میکند؛ طرحی که قبلاً توسط ترامپ مطرح شده بود و جمعیت فلسطینی را به سوی مصر سوق خواهد داد.
در کرانه باختری، اسرائیل ممکن است با تشدید سیاستهای خود، مناطق بیشتری را به خاک خود الحاق کند و فلسطینیها را تحت فشار بیشتری به سمت اردن قرار دهد. این سناریو نه تنها برای فلسطینیان، بلکه برای مصر و اردن نیز عواقب ویرانگری به دنبال خواهد داشت و میتواند وضعیت منطقه را بهطور چشمگیری بیثبات کند.
بیاعتمادی عمیق و شکاف بین اهداف ترامپ و راهبرد ایران
در رابطه با ایالات متحده، به نظر میرسید ایران نشانههایی را بروز داده که حاکی از تمایل به مذاکرات با دولت ترامپ است، هرچند این نشانهها اخیراً توسط مقامات ایران تکذیب شدهاند. با این حال، هدف ترامپ فراتر از یک توافق محدود است. او به دنبال یک معامله جامعتر و اساسیتر است که بتواند دستاوردی بزرگتر را نشان دهد، اما چنین رویکردی به احتمال زیاد با چارچوب محدود ایران همخوانی نخواهد داشت.
مقامات تهران احتمالاً به مذاکرات احتمالی بهعنوان ابزاری برای به دست آوردن زمان و کاهش تنش نگاه میکنند. از نظر آنها، چنین مذاکراتی میتواند فرصتی برای طولانی کردن بحثها با واشنگتن فراهم آورد، به نحوی که مانع از هرگونه اقدام نظامی فوری از سوی اسرائیل یا ایالات متحده شود. این استراتژی به تهران اجازه میدهد تا زمانی که فشارها از سوی نتانیاهو و ترامپ فروکش کند، خطرات را به حداقل برساند.
در عین حال، رویکرد اسرائیل و ایالات متحده در قبال ایران کاملاً همخوان نیست. نتانیاهو خواهان یک حمله سریع و گسترده است تا از شرایطی که ایران را در موقعیتی ضعیفتر از همیشه میبیند، بیشترین بهره را ببرد. او هدف خود را جلوگیری از پیشرفت سریع ایران به سمت تولید یک سلاح هستهای قرار داده و بر این باور است که اقدامات قاطع میتواند ایران را از پیگیری اهداف هستهای خود بازدارد.
دونالد ترامپ با وجود اتخاذ رویکردی سرسخت در قبال ایران، بهشدت محتاط است تا وارد جنگی تازه در خاورمیانه نشود. او که در کمپینهای انتخاباتی خود وعده کاهش درگیریهای منطقهای را داده بود، نمیخواهد با یک اقدام نظامی بزرگ علیه ایران، تعهدات پیشین خود را نقض کند. علاوه بر این، ترامپ نگران پیامدهای گسترده چنین حملهای است؛ از جمله واکنشهای شدید ایران، اختلال در مسیرهای حملونقل نفت و حملات احتمالی به تأسیسات انرژی در خلیج فارس. چنین رویدادهایی میتواند باعث جهش قیمت نفت در سطح جهانی شده و در نهایت هزینه سوخت را برای مصرفکنندگان آمریکایی افزایش دهد. در نتیجه، ترامپ ترجیح میدهد نخست شانس خود را برای رسیدن به توافق از طریق مذاکره امتحان کند.
بهنظر میرسد دستیابی به یک توافق جامع میان ترامپ و ایران به دلیل شکافهای اساسی در مواضع، بیاعتمادی عمیق و موانع داخلی دو طرف چندان محتمل نیست. ترامپ تمایل به توافقاتی دارد که بهسرعت قابل ارائه باشند و در سطح بینالمللی برجسته جلوه کنند، در حالی که ایران به تجربه نشان داده که در پیشبرد مذاکرات طولانی و پیچیده مهارت دارد. این تفاوت بنیادین در شیوهها و اهداف، احتمال موفقیت هرگونه توافق جامعی را کاهش میدهد.
با این حال، دو سناریوی دیگر از این وضعیت قابل تصور است: نخست، شکست مذاکرات و متعاقب آن، اقدام اسرائیل با حمایت ایالات متحده برای آغاز حملات گسترده علیه ایران. دوم، ادامه وضعیت کنونیِ تنشآمیز میان اسرائیل و ایران، بدون وقوع درگیری جدی و بدون پیشروی سریع ایران در مسیر دستیابی به تسلیحات هستهای. در این مقطع، تعیین اینکه کدامیک از این دو مسیر به واقعیت تبدیل خواهد شد، همچنان نامشخص باقی میماند.
از توافقات ابراهیم تا همکاری در ریاض؛ تلاش ترامپ برای سد نفوذ ایران و چین
چشمانداز خاورمیانه همچنان مملو از احتمالات و تحولات غیرمنتظره است. یکی از سناریوهای احتمالی، شکلگیری توافقی سهجانبه میان ایالات متحده، عربستان سعودی و اسرائیل است که در آن به فلسطینیها امتیازاتی محدود داده میشود، اما در عین حال، نظم سیاسی و امنیتی جدیدی در منطقه بنیان میگذارد. چنین توافقی میتواند به پایان جنگهای طولانیمدت منجر شود و مسیر را برای همکاریهای منطقهای هموار کند؛ همکاریهایی که ترامپ از دوران نخست ریاست جمهوریاش و احتمالاً با بازگشت به کاخ سفید، به دنبال تقویت آن بوده است. این اتحاد، ریشه در توافقات ابراهیم دارد و بخشی از استراتژی گستردهتر برای جلوگیری از گسترش نفوذ چین در خاورمیانه است.
در مورد ایران، چندین سناریوی متفاوت میتوان تصور کرد. یکی از این سناریوها، رسیدن ایالات متحده و ایران به یک توافق جامع است، اما در صورت شکست مذاکرات، امکان وقوع موج جدیدی از حملات اسرائیل علیه ایران نیز وجود دارد؛ حملاتی که ممکن است با حمایت مستقیم یا غیرمستقیم واشنگتن همراه باشد و به گسترش درگیریها در منطقه خلیج فارس منجر شود. در عین حال، گزینه حفظ وضعیت کنونی نیز محتمل است، هرچند در این حالت، ایران و محور مقاومت با چالشهای بیشتری مواجه خواهند شد.
در همین حال، ایالات متحده به تقویت روابط خود با عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس ادامه میدهد. با توجه به اینکه سیاست خارجی ترامپ غالباً بر مبنای منافع اقتصادی و تجاری تعریف میشود، اولین سفر خارجی او در دوره جدید به احتمال زیاد باز هم به ریاض خواهد بود.
مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده، در حال حاضر در عربستان سعودی حضور دارد و مقدمات این دیدار را فراهم میکند. اهمیت این سفر تنها به دیدارهای دوجانبه محدود نمیشود، بلکه شامل دیداری میان ترامپ و پوتین نیز خواهد بود که نقش عربستان بهعنوان یک میانجیگر کلیدی را برجستهتر میسازد. با توجه به پیشبینیهای خاورمیانه، باید همواره انتظار تغییرات و تحولات غیرمنتظره را داشت.
در ماههای آینده مشخص خواهد شد که آیا جنگها، بیخانمانیها و تنشهای منطقهای همچنان ادامه خواهند یافت یا حتی تشدید خواهند شد، یا این که مذاکرات و توافقهای احتمالی میتوانند چرخه خشونت را متوقف کنند. چیزی که مسلم به نظر میرسد این است که تداوم روند نزولی در خاورمیانه، عواقب خطرناکی به همراه خواهد داشت و بر ضرورت یافتن راهحلهای جامع و پایدار تأکید میکند. سیاستمداران منطقه باید بیش از هر زمان دیگری بر ارائه راهکارهایی متمرکز شوند که به نفع مردمان این منطقه باشد.
بازار ![]()
-
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۸:۴۸:۱۹
-
۱۸ بازديد
-

-
پیام سپاهان
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/948969/