لحظه حیاتی ریاض
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سفر ترامپ به ریاض تنها یک اجلاس مهم دیگر نیست، بلکه رفراندومی درباره آینده روابط ایالات متحده و عربستان سعودی در دورانی است که با خطوط قرمز و واقعگرایی سیاسی (رئالپولیتیک) تعریف میشود.
در حالی که عربستان سعودی خود را برای میزبانی از دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در اواسط ماه می آماده میکند، این پادشاهی با لحظهای حیاتی روبهرو است که نیازمند بازنگری جامع در اولویتهای راهبردی است.
در محیط جهانی بهسرعت در حال تغییر، ریاض باید بین برنامه اصلاحات داخلی خود و فشارهای متناقض ناشی از اهداف سیاستی ایالات متحده تعادل برقرار کند. این سفر آزمونی مهم برای توانایی ولیعهد محمد بن سلمان در تثبیت نقش و اراده عربستان سعودی خواهد بود؛ تلاشی برای ایجاد توازن میان تحول اقتصادی، ثبات منطقهای و استقلال راهبردی. در حالی که بازارهای جهانی دچار آشفتگی شدهاند و خطوط گسل ژئوپلیتیکی منطقه در حال جابهجایی هستند، این آزمون اهمیت بیشتری یافته است.
اکنون ریاض باید با چالشهایی در سه حوزه اصلی سیاستگذاری مواجه شود: تبعات مخرب جنگ تجاری ایالات متحده و چین؛ بازگشت فشارهای ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران؛ و پویاییهای ناپایدار پیرامون بحران غزه. این نیروهای درهمتنیده نه تنها ژئوپلیتیک منطقه را تحت تأثیر قرار میدهند، بلکه برنامه اصلاحات بلندمدت داخلی عربستان که در قالب چشمانداز 2030 تعریف شده است را نیز به خطر میاندازند، طرح تحولی که بر درآمدهای نفتی باثبات و مدیریت مالی قدرتمند تکیه دارد.
1. جنگ تجاری ایالات متحده و چین: آشفتگی اقتصادی و پیامدهای آن
افزایش تنش در جنگ تجاری ایالات متحده و چین موجی از عدم قطعیت را به اقتصاد جهانی تزریق کرده است. پس از آنکه دولت ترامپ تأیید کرد که تعرفههای آمریکا به 145 درصد رسیدهاند، چین اخیراً نرخ تعرفههای خود را به 125 درصد افزایش داده است. اگرچه کالاهای انرژی حیاتی، مانند نفت و گاز، تا حد زیادی از این تعرفههای مستقیم مصون ماندهاند، اما آشفتگی اقتصادی ناشی از این جنگ تجاری از طریق زنجیرههای تأمین جهانی و اعتماد سرمایهگذاران در حال گسترش است.
برای عربستان سعودی، اهمیت موضوع به طرز استثنایی بالاست. این کشور برای متوازن کردن بودجه خود به حفظ قیمت نفت بالای 90 دلار در هر بشکه نیاز دارد. یک رکود طولانیمدت در قیمت نفت، ریاض را وادار به تعدیلات مالی شدید خواهد کرد و ممکن است اجرای پروژههای کلیدی چشمانداز 2030، از جمله نئوم که دامنه آن پیشتر کوچکتر شده را به تعویق اندازد یا کاهش دهد.
علاوه بر این، با جابهجایی شرکتهای چندملیتی از چین برای اجتناب از تعرفههای پرهزینه، زنجیرههای تأمین جهانی در حال بازآراییاند. این بازآرایی ممکن است عربستان سعودی را مجبور کند که با قطبهای جدید تولید رقابت کند، در حالی که شرکتهای جهانی سرمایهگذاریهای خود را به مناطقی با هزینههای پایینتر و سیاستهای تجاری دوستانهتر هدایت میکنند.
به بیان ساده، پادشاهی اکنون با چالشی دوگانه روبهروست: جذب منابع سرمایهگذاری جایگزین در عین مدیریت ورود کالاهای ارزانقیمت چینی که به بازارهای منطقهای سرازیر میشوند.
علاوه بر این، عدم قطعیت اقتصادی ناشی از مناقشات تجاری معمولاً تقاضای جهانی حتی برای انرژی را سرکوب میکند. در تاریخ 6 آوریل، گلدمن ساکس پیشبینی خود برای قیمت نفت برنت را تا دسامبر به 58 دلار در هر بشکه کاهش داد. برای ریاض، چنین سناریویی به احتمال زیاد مستلزم کاهش هزینهها در خدمات عمومی و به تعویق افتادن ابتکارات بیشتر برای تنوعبخشی به اقتصاد خواهد بود، پارادوکسی که در آن همان درآمد نفتی که قرار بود تحول اقتصادی را تأمین مالی کند، به شدت در برابر بیثباتی جهانی آسیبپذیر خواهد بود.
این چالش، ضرورت پیگیری احتیاط مالی و تنوعبخشی به سرمایهگذاری را به عنوان عناصر اصلی استراتژی چشمانداز 2030 عربستان سعودی برجسته میکند.
2. تنش جدید تهران و ترامپ: تغییر پویاییهای منطقهای و پیامدهای امنیتی
در حالی که جنگ تجاری بر گفتمان اقتصادی بینالمللی غالب شده است، یکی دیگر از عناصر حیاتی که چشمانداز راهبردی عربستان سعودی را شکل میدهد، سیاست ایالات متحده در قبال ایران است. در 4 فوریه، ترامپ یک فرمان ریاستجمهوری امنیت ملی امضا کرد که کمپین «فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی ایران را مجدداً برقرار کرد، راهبردی که تحریمهای اقتصادی را با تهدیدات تلویحی نظامی تلفیق میکند.
در طول تاریخ، ایالات متحده و عربستان سعودی سیاستهای منطقهای ایران را با نگرانی عمیق نگریستهاند و در مهار نفوذ تهران منافع مشترکی داشتهاند. با این حال، در مارس 2023، ریاض در اقدامی غافلگیرکننده، به دنبال آشتی با تهران رفت؛ مصالحهای که با میانجیگری چین حاصل شد و این روند، گذار از خصومت آشکار به دیپلماسی عملگرایانه را نشان داد.
جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده اولین دور مذاکرات غیرمستقیم هستهای خود را در عمان به پایان رساندند، بالاترین سطح تعامل میان دو کشور از سال 2018 تاکنون. دور دوم مذاکرات «سازنده» که با میانجیگری عمان برگزار شد و یک هفته پس از جلسه اول در مسقط در رم انجام گرفت. دور سوم آن نیز در مسقط با «گفتوگوهای فنی» ادامه یافت. این مذاکرات به طور گسترده به عنوان یک دستاورد بالقوه در نظر گرفته میشود.
با این حال، دستیابی به یک توافق هستهای قوی که برنامه جمهوری اسلامی ایران را محدود کند، ممکن است بهطور متناقضی باعث شود تهران صادرات نفت خود را افزایش دهد، که این مسئله میتواند هماهنگی درون اوپکپلاس را مختل کرده و قدرت قیمتگذاری عربستان را تضعیف کند. از سوی دیگر، اگر مذاکرات شکست بخورد، پیامدهای ناشی از آن ممکن است به درگیری نظامی منجر شود، که به بیثباتی منطقهای دامن زده و منافع اقتصادی و راهبردی بلندمدت عربستان سعودی را به خطر میاندازد.
مقامات سعودی به وضوح اعلام کردهاند که ترجیح میدهند یک نظم منطقهای باثبات برقرار باشد. این موضع محتاطانه بازتابی از محاسبات راهبردی تکاملیافته در ریاض است که بر ثبات بلندمدت به جای دستاوردهای تاکتیکی کوتاهمدت تأکید دارد و همزمان به دیپلماسی عملگرایانه برای مقابله با بیثباتی روی آورده است.
3. بحران غزه: چالشهای دیپلماتیک و خطوط قرمز راهبردی
سومین عامل که چشمانداز ژئوپلیتیکی خلیج فارس را پیچیدهتر کرده، وضعیت بیثبات در غزه است. تغییرات اخیر در سیاست آمریکا تحت ریاستجمهوری ترامپ، پیشنهادهای بحثبرانگیزی را مطرح کرده که به شدت با مواضع سنتی کشورهای عربی در تضاد است. به ویژه، پیشنهاد ترامپ در جریان کنفرانس خبری 4 فوریه مبنی بر اینکه ایالات متحده باید کنترل نوار غزه را در دست گیرد و فلسطینیان را به زور از این سرزمین بیرون کند، انحراف آشکاری از دیپلماسی سنتی آمریکا در خاورمیانه محسوب میشود و مستقیماً با مواضع دیرینه کشورهای عربی در زمینه حقوق فلسطینیان تناقض دارد.
برای عربستان سعودی، چشمانداز تلاشهای عادیسازی به رهبری آمریکا که حقوق فلسطینیان را نادیده بگیرد، ریسکهای جدی ایجاد میکند. اگر واشنگتن به ریاض برای پذیرش چنین توافقی فشار وارد کند، پادشاهی به احتمال زیاد با واکنش داخلی شدید و بیثباتی بیشتر در منطقه مواجه خواهد شد. مقامات سعودی در بیانیههای عمومی اخیر خود، صراحتاً هرگونه پیشنهاد مبنی بر جابهجایی اجباری فلسطینیان را رد کردهاند و بر تعهد خود به عدالت و اصول انسانی تأکید نمودهاند.
در این چارچوب، بحران غزه میتواند فراتر از روابط دوجانبه تأثیر بگذارد و همکاری گستردهتر میان ایالات متحده و عربستان سعودی را تضعیف کند. برای حفظ انسجام سیاستی و استقلال عمل، ریاض باید مسیری بسیار دقیق طی کند، حمایت از آرمانهای فلسطینیان بدون به خطر انداختن اتحاد حیاتی خود با ایالات متحده. انتظار میرود این تلاش برای برقراری توازن به یکی از محورهای اصلی گفتوگوها در سفر ترامپ تبدیل شود؛ جایی که مذاکرات حساس، اراده ریاض را به آزمون خواهد گذاشت.
چشمانداز دستاوردهای مهم در سفر ترامپ
روابط گسترده شخصی و مالی بین ترامپ و رهبری سعودی، اهمیت این سفر مهم را دوچندان کرده است. فعالیتهای تجاری ترامپ به شدت با سرمایهگذاریهای سعودی درهم تنیده است: زمینهای گلف او میزبان مسابقات لیگ گلف LIV که تحت حمایت صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان (PIF) است بودهاند و او دو دور از مذاکرات میان LIV و تور PGA را در کاخ سفید تسهیل کرده است. صندوق PIF همچنین دو میلیارد دلار در شرکت سهام خصوصی Affinity Partners به رهبری جرد کوشنر، داماد و مشاور ارشد سابق ترامپ، سرمایهگذاری کرده است.
در همین حال، حضور املاک و مستغلات سازمان ترامپ در عربستان با پروژههایی چون برج ترامپ در ریاض و یک پروژه در جده، که نشان از تعمیق پیوندهای تجاری خانوادگی با این پادشاهی دارد، در حال گسترش است. در فوریه، ترامپ با ایراد یک سخنرانی کلیدی در اجلاس بینالمللی سرمایهگذاری تحت حمایت عربستان در میامی، این همگرایی را بیش از پیش تقویت کرد.
این ارتباطات عمیق نه تنها میزان رابطه ترامپ و عربستان را برجسته میکند، بلکه این سفر را به سکوی پرتابی بالقوه برای دستاوردهایی فراتر از اعلام صرف یک توافق تبدیل میکند.
در زمینه امنیتی و اقتصادی، ابتکارات اخیر نشانههایی از تغییرات سیاستی تحولآفرین ارائه میدهند. برای نمونه، ترامپ یک فرمان اجرایی صادر کرده که وزارت دفاع و وزارت امور خارجه را موظف میکند با وزیر بازرگانی برای تأمین برخی از حساسترین سامانههای تسلیحاتی آمریکا از جمله موشکها و پهپادها، برای شرکای منتخب همکاری کنند. این دستور میتواند روند فروش تسلیحات به عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر را تسریع کند و به پیمانکاران دفاعی ایالات متحده سود قابل توجهی برساند.
چنین سیاستی میتواند به تحکیم اتحاد امنیتی دیرینه بین ایالات متحده و عربستان کمک کرده و جایگاه راهبردی ریاض در منطقه را تقویت کند.
با این حال، مسائل دیگری همچنان پرتنش باقی ماندهاند. به عنوان مثال، عادیسازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل، چالشی منحصر به فرد محسوب میشود. از دیدگاه سعودی، چنین توافقی با پیشنهاد بحثبرانگیز ترامپ مبنی بر جابجایی اجباری فلسطینیان از غزه و اسکان آنها در جایی دیگر ناسازگار است، دیدگاهی که همچنین با عملیاتهای نظامی جدید بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در غزه در تضاد است.
چالشهای بیشتری نیز وجود دارد، از جمله توانایی مشکوک ترامپ برای پاسخگویی به دیگر مطالبات مهم عربستان از جمله امضای معاهده دفاعی رسمی شبیه معاهده آمریکا و ژاپن، ارائه کمکهای معنادار به برنامه هستهای عربستان سعودی، و توافقنامههای گستردهتر همکاری اقتصادی.
این مسائل حلنشده نشان میدهد که، هرچند چشمانداز دستاوردهای دوجانبه مهم وجود دارد، اما این موفقیتها ممکن است با موانع قابل توجهی روبرو شوند.
مسائل اقتصادی نیز تصویر کلی را پیچیدهتر کردهاند. علاوه بر پیامدهای گستردهتر طرح عظیم چشمانداز 2030، تعهدات مالی عربستان در سالهای آینده شامل هزینههای کلان برای رویدادهای شاخصی همچون جام جهانی فوتبال 2034 نیز میشود.
کاهش قیمت انرژی ممکن است ریاض را مجبور به تغییر اولویتبندی پروژهها کند. قیمت پایین نفت خام میتواند پادشاهی را مجبور به اعمال کاهش هزینههای بیشتری نسبت به آنچه در حال حاضر پیشبینی شده کند، حرکتی که ممکن است تعهد محمد بن سلمان به افزایش چشمگیر تجارت و سرمایهگذاری با ایالات متحده طی چهار سال آینده را نیز پیچیده کند.
تنظیم دوباره راهبردی در لحظهای تعیینکننده
در پسزمینه آشفتگیهای اقتصادی و چالشهای امنیتی منطقهای، سفر قریبالوقوع ترامپ به عربستان سعودی در آستانه تبدیل شدن به لحظهای تعیینکننده برای هر دو طرف است.
این دیدار، فراتر از اعلام صرف یک توافق یا تعهد سرمایهگذاری جدید سعودی در ایالات متحده، نوید تعمیق رابطه پیچیده میان واشنگتن و ریاض را در خود دارد.
از یک سو، نوعی همگرایی میان دیپلماسی مبتنی بر معاملهمحوری وجود دارد، جایی که رابطه شخصی و مذاکرههای معاملهمحور همواره مشخصه تعاملات ترامپ بوده و هر دو طرف علاقهای آشکار به کم کردن تنشهای منطقهای دارند. امکان افزایش سرمایهگذاری سعودی در ایالات متحده یا گسترش همکاریهای اقتصادی میتواند نه فقط یک دستاورد معاملهای، بلکه نشانهای از یک تغییر آرایش راهبردی عمیقتر باشد.
با این حال، پرسشهای مهمی درباره همخوانی اهداف و سیاستها باقی میماند.
در حوزه مالی، سنجش امکان هرگونه توافق سرمایهگذاری عمده باید در پرتو نوسانات فعلی بازارهای جهانی و عدم قطعیتهای ناشی از جنگ تجاری مداوم ایالات متحده و چین سنجیده شود. دستورکار «اول آمریکا» که ترامپ آن را با ترکیبی از تعرفههای تهاجمی و دیپلماسی اقتصادی به عنوان ابزار ژئوپلیتیکی احیا کرده، به دنبال دستیابی به «سلطه انرژی» و تقویت صنایع داخلی آمریکاست. این رویکرد که با سبک رفتاری ناگهانی، غیرقابل پیشبینی و تغییرپذیر ترامپ هدایت میشود ممکن است با پیگیری استراتژی اقتصادی باثبات و متنوع عربستان سعودی در تضاد قرار گیرد.
علاوه بر این، جنگ تجاری فرسایشی با چین لایه دیگری از پیچیدگی ایجاد میکند. اگر سیاستهای ایالات متحده به طور فزایندهای بر چارچوبهای کاملاً دوجانبه تمرکز کند، به ویژه در حوزه امنیت خلیج فارس و وابستگی اقتصادی، ممکن است به طور ناخواسته دامنه گزینههای سیاست خارجی عربستان را محدود کند. تغییر زنجیرههای جهانی تأمین، اتحادهای نوظهور در قالبهایی همچون گروه بریکس، و پویاییهای در حال تحول در سیاستهای آمریکا در قبال ایران و غزه، همگی نشان میدهند که هرگونه دستاورد مهم باید با دقت بسیار تنظیم شود. ریاض باید ضمن اطمینان دادن به واشنگتن درباره قابلیت اطمینان خود به عنوان یک شریک، استقلال راهبردی خود را از طریق مدیریت اولویتهای داخلی و همسوییهای خارجی حفظ کند.
سفر ترامپ تنها یک اجلاس مهم دیگر نیست، بلکه رفراندومی درباره آینده روابط ایالات متحده و عربستان سعودی در دورانی است که با خطوط قرمز و واقعگرایی سیاسی (رئالپولیتیک) تعریف میشود.
در حالی که منافع مشترک در ثبات منطقهای و توافقهای اقتصادی دوجانبه سودمند، زمینهای امیدوارکننده ایجاد کرده است، نگرانیهای واقعی درباره توان مالی، سازگاری اهداف، و امکان تغییرات غیرقابل پیشبینی در سیاستها همچنان پابرجاست. نتیجه این مذاکرات به احتمال زیاد بستگی خواهد داشت به اینکه آیا هر دو طرف میتوانند شکاف بین منافع معاملاتی کوتاهمدت و اهداف راهبردی بلندمدت را پر کنند یا خیر.
در نهایت، این دیدار دو وعده را در خود دارد:
این نشست هم میتواند به تقویت اتحاد عمیق و ریشهدار میان ایالات متحده و عربستان سعودی بینجامد و هم میتواند خطوط گسلی را آشکار کند که ممکن است همکاریهای آینده را تضعیف نماید.
چالش اصلی در ایجاد توازن بین معاملهگری فوری و نیاز به تدوین یک استراتژی بادوام و منسجم است. استراتژیای که بتواند در برابر نوسانات اقتصادی جهانی، تغییر پویاییهای ژئوپلیتیکی، و رفتارهای غیرقابل پیشبینی دستورکار «اول آمریکا» مقاومت کند.
در نهایت، توانایی عربستان سعودی در عبور از این لحظه، بدون واگذاری بیش از حد امتیازات، بدون مصالحه بر سر خطوط قرمز منطقهای، و بدون گرفتار شدن در مدار قطبیشده ترامپ، آزمون تعیینکنندهای برای نقش نوظهور این کشور به عنوان یک قدرت مستقلتر و جسورتر در یک جهان چندقطبی خواهد بود.
بازار ![]()
-
سه شنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۱:۵۷:۳۰
-
۱۲ بازديد
-

-
پیام سپاهان
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/961040/