بزرگنمايي:
پیام سپاهان - خبرگزاری مهر، گروه استانها – کوروش دیباج: شیخ بهاالدین محمد عاملی، معروف به شیخ بهایی، اگرچه در تاریخنگاری رسمی به عنوان فقیه، متکلم، ریاضیدان، منجم و شاعر شناخته میشود، اما یکی از مهمترین ابعاد وجودی او در میان لایههای پنهان تاریخ معماری ایران باقی مانده است؛ وجهی که او را در قامت «طراح نامرئی» شهر صفوی نمایان میسازد.
اصفهان عصر صفوی، نهتنها حاصل اقتدار سیاسی شاه عباس اول، بلکه زاییده همگرایی نبوغهای متفکرانی چون شیخ بهایی بود؛ کسی که شهر را بهمثابه تجلیگاه معنا، صورت زمینی نظم کیهانی و محل تلاقی عقل و عرفان میدید. در بازخوانی نقشه پنهان اصفهان، رد پای او را نهتنها در میدان نقشجهان، چهارباغ، یا شبکه مادیها، بلکه در نوع نگاه به شهر، سازوکار توزیع منابع، و طراحی ساختارهای اجتماعی میتوان یافت.
این گزارش، با رویکردی گفتوگومحور، در تلاش است تا از منظر سه کارشناس برجسته در حوزههای معماری، فلسفه اسلامی و مهندسی آب، تصویری عمیقتر و دقیقتر از نقش شیخ بهایی در معماری و شهرسازی صفوی ارائه دهد.

اصفهان، ماندالای سیاسیمعنوی تمدن صفوی بود
عبدالحمید نقرهکار، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معماری ایران که سالها در زمینه تطور تاریخی ساختارهای شهری در ایران اسلامی و سیر تحول میدانسازی در جهان اسلام پژوهش کرده، معتقد است آنچه شیخ بهایی در طراحی اصفهان دوره صفوی انجام داد، تنها ایجاد نظم فیزیکی نبود، بلکه نوعی مهندسی مفهومی از شهر به عنوان تجلیگاه نظم کیهانی بود.
او در تحلیل نقشه شهر اصفهان به خبرنگار مهر میگوید: میدان نقشجهان را نمیتوان با هیچیک از میادین شهری دورههای پیش از صفوی مقایسه کرد. این میدان بر پایه مفهومی از «نظم نمادین» ساخته شده که تنها در هندسه فیزیکی آن خلاصه نمیشود. انتخاب دقیق زاویهها، نسبتها، جایگیری چهار عنصر قدرت، دین، اقتصاد و معرفت در اطراف میدان، نمایانگر دیدگاهی است که شهر را همچون ماندالایی میبیند که مرکز آن، نقطه تلاقی زمین و آسمان است.
این استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معماری معتقد است میدان نقشجهان با کارکردی چندگانه طراحی شده و این چندگانگی صرفاً یک نیاز عملیاتی نبوده، بلکه بازتابی از نگرش فلسفی به وحدت در کثرت است. او در این باره توضیح میدهد: چه چیزی جز تفکر یک فیلسوف میتوانست باعث شود در یک میدان، شاه با مردم روبهرو شود، در کنار او مسجدی مردمی بنا شود، و روبهرویش مسجدی مخصوص علما و خواص، و در کنار آن بازار، قلب تپنده زندگی اقتصادی؟ این تنوع، نمایش وحدتیست که با ظرافت در دل کثرت جای گرفته؛ و این همان مفهومیست که از دل اندیشههای عرفانی و فلسفی شیخ بهایی بیرون آمده است»
او بر این باور است که هیچیک از معماران یا مهندسان بدون حضور پشتصحنه یک نظریهپرداز و اندیشمند، نمیتوانستند چنین ساختار پیچیدهای را بهصورت هماهنگ طراحی کنند. شیخ بهایی را باید مغز متفکر این سازماندهی دانست. او لزوماً نقشهکش نبود، اما نظریهپردازی بود که میدانست چگونه باید اصفهان را بازسازی کرد تا هم دنیوی باشد و هم قدسی؛ هم مرکز قدرت سیاسی باشد و هم مدار گردش معنا. درواقع، شهر صفوی با شیخ بهایی نه فقط ساخته شد، بلکه معنا گرفت.
نقره کار بر لزوم بازنگری در روایتهای رسمی از نقش شیخ بهایی در تاریخ معماری ایران تأکید میکند و میگوید: بسیاری از آثار و اسناد تاریخی ما به نحوی تنظیم شدهاند که تنها از معماران و استادکاران سخن میگویند. اما باید این را پذیرفت که در ساختار شهری اصفهان، اندیشههایی پنهان است که بدون حضور یک فیلسوف معمار، به این درجه از هماهنگی و معنا نمیرسید. امروز اگر بخواهیم شهرهایی با هویت طراحی کنیم، ناگزیر باید به سراغ الگوهای امثال شیخ بهایی برویم؛ کسانی که در دل معماری، معنا میکاشتند.

شهر در نگاه شیخ بهایی، تصویر زمینی از نظام معنوی بود
مریم نیکسیر، از صاحبنظران برجسته در حوزه عرفان نظری و فلسفه شهر اسلامی، بر این باور است که شیخ بهایی، برخلاف تصور رایج از یک معمار یا فقیه صرف، یک نظریهپرداز معنوی در باب فضای شهری بود. او به خبرنگار مهر میگوید: برای فهم صحیح نقش شیخ بهایی در شهرسازی صفوی، باید از زاویه دید حکمت اشراق و عرفان نگاهی دوباره به آثار او انداخت. در سنت اسلامی، شهر تنها مجموعهای از خانهها و خیابانها نیست، بلکه بازتابی زمینی از نظم آسمانی است. شیخ بهایی با درک عمیقی که از فلسفه و عرفان اسلامی داشت، به شهر بهعنوان کالبدی برای تجلی معنا مینگریست.
به گفته دکتر نیکسیر، رمزگشایی از معماری میدان نقشجهان، چهارباغ و حتی شبکههای آبی اصفهان، بدون درک مفاهیم عرفانی همچون وحدت وجود، تجلی اسماً الهی و نظم ازلی ممکن نیست. او در ادامه توضیح میدهد: در فلسفه اسلامی، مخصوصاً در حکمت متعالیه، معماری میتواند تجلی نمادین مراتب وجود باشد. میدان نقشجهان، با قرارگیری عناصر متقارن و متوازن، نوعی صورتمثال (آرکهتایپ) از عالم مثال را بر زمین ترسیم میکند. این طراحی فقط حاصل محاسبات مهندسی نیست، بلکه نشأتگرفته از شهود فلسفی شیخ بهایی است.
صاحب نظر در حوزه عرفان نظری و فلسفه شهر اسلامی بر این نکته تأکید دارد که نقش شیخ بهایی را باید بهمثابه یک «طراح کیهانی» در نظر گرفت؛ کسی که با فهمی دقیق از تناسبات معنوی، شهر را محل تلاقی انسان و ملکوت میدانست. او در طراحی شهری، بهدنبال بازنمایی مراتب هستی بود. به همین دلیل است که مسجد جامع عباسی با آن عظمت در جایگاهی قرار میگیرد که خورشید در رأس زوال بر محرابش میتابد، یا مسجد شیخ لطفالله، بهگونهای طراحی میشود که گویی گنبد آن انعکاس یک معرفت درونی است، نه صرفاً ساختاری فیزیکی. اینها همه در نگاه شیخ بهایی، بیان نمادین یک حقیقت متعالی بودند.
او با اشاره به اهمیت بازشناسی تفکر معماری معنوی در ایران میگوید: شاید امروز نیازمند بازگشت به آن نگاه کلنگر باشیم که در طراحی شهر، تنها به آسفالت و آپارتمان نمیاندیشد، بلکه انسان را در نسبت با معنا و آسمان میبیند. شیخ بهایی یکی از آخرین چهرههاییست که چنین نگاه جامعی داشت؛ و ما هنوز در خوانش تمامقد افکار او در زمینه طراحی فضای زندگی انسانی، در آغاز راهایم.

نظام توزیع آب اصفهان در دوره صفوی، هوشمندی بینظیر داشت
مهندس کیوان علیخانی، از معدود متخصصان معاصر در حوزه مهندسی آب و قناتهای تاریخی ایران، بر این باور است که نقشهکشیهای مرتبط با آب در دوره صفوی، بهویژه در شهر اصفهان، نشانهای از یک نبوغ فراتر از دانش فنی روز بوده است. به گفته او، نقش شیخ بهایی در طراحی نظام آبیاری و توزیع آب زایندهرود به بخشهای مختلف شهر، بهویژه محلهها و باغها، نشان از تسلط وی بر دانش ریاضیات، هیدرولیک سنتی و مدیریت پایدار منابع آب دارد.
او به خبرنگار مهر میگوید: تقسیم عادلانه آب در شهری به بزرگی اصفهان، آن هم بدون ابزار دقیق امروزی، نیازمند درکی عمیق از طبیعت، هندسه، و حتی روانشناسی اجتماعی مردم بود. این همانجاست که نبوغ شیخ بهایی خود را نشان میدهد.
علیخانی بر این نکته تأکید دارد که سیستم معروف «مادیها» یا همان شاخههای منشعبشده از زایندهرود، که در دوره صفوی به اوج کارآمدی رسید، بدون نقش طراحی فکری و مهندسی فرهنگی ممکن نبود. مادیها بهصورت شبکهای هماهنگ از شمال تا جنوب شهر کشیده شدند و هر محله بهگونهای مشخص از آن بهرهمند میشد، بدون اینکه مزاحمتی برای محله دیگر ایجاد شود. این طراحی همزمان مهندسی و اجتماعی بود؛ چراکه هم عدالت در توزیع را تضمین میکرد و هم از بروز منازعات بین محلات جلوگیری مینمود. این نوع نگاه، حاصل یک مدیریت کلنگر و فیلسوفانه بود.
شیخ بهایی بهدرستی دریافته بود که معماری، بدون آب، کالبدی بیجان است
او در ادامه اشاره میکند که شیخ بهایی بهدرستی دریافته بود که معماری، بدون آب، کالبدی بیجان است و بنابراین همزمان با توسعه فضاهای شهری مانند چهارباغ، مدرسهها، حمامها، مساجد و باغهای سلطنتی، یک نظام زیرساختی هوشمند نیز طراحی کرده بود. حمام شیخ بهایی، با آن روایت خاص از سیستم گرمایشی مبتنی بر یک شمع، هرچند از نظر فنی هنوز مورد مناقشه است، اما در اصل مهم نیست که این شمع واقعاً وجود داشته یا نه؛ مهم این است که او ذهن جامعه را با مفهوم انرژی پایدار و مهندسی هوشمند آشنا کرد. حتی اگر بخشی از آن افسانه باشد، واقعیتی فراتر از حقیقت فنی را به ما نشان میدهد: شیخ بهایی میخواست سازههای شهر، خودآگاه و هوشمند به نظر برسند.
این پژوهشگر تصریح میکند که امروزه، بازخوانی تفکر زیرساختی شیخ بهایی، میتواند الهامبخش بازطراحی شهرها در شرایط بحران آب و تغییرات اقلیمی باشد. «ما در عصر جدید، دوباره با مسئله محدودیت منابع آب روبهرو هستیم. اما متأسفانه رویکرد ما بیشتر تکنولوژیک است تا فرهنگی. شیخ بهایی به ما میآموزد که آب، نهفقط یک منبع طبیعی، بلکه عنصری تمدنی است. او شهر را حول محور حیات طراحی کرد. این نگاهیست که ما امروز سخت بدان نیازمندیم.

بازگشت به حکمت معماری؛ ضرورت امروز شهرهای فردا
مرور ردپای شیخ بهایی در کالبد شهر صفوی، تنها بازخوانی یک نام تاریخی یا بزرگداشت یک شخصیت علمی نیست، بلکه دعوتیست برای بازاندیشی در شیوههای طراحی شهر و ساماندهی فضاهای زیستپذیر در جهان معاصر. آنچه از خلال گفتوگو با کارشناسان حوزه معماری، فلسفه و مهندسی آب بهدست آمد، بیانگر یک واقعیت انکارناپذیر است: شیخ بهایی، با بهرهگیری از ترکیب نادر حکمت نظری و دانش عملی، توانست شهری بیافریند که در آن زیبایی، معنا، عدالت و کارآمدی درهمتنیدهاند.
در حالیکه امروزه بسیاری از شهرهای ایران با بحرانهایی همچون از بین رفتن هویت تاریخی، فروپاشی روابط انسانی در فضاهای شهری، بحران آب و انرژی، و فقدان نگاه کلنگر در طراحی مواجهاند، بازگشت به سنت اندیشهمحور معماری ایرانیاسلامی، ضرورتی اجتنابناپذیر به نظر میرسد. الگوی شیخ بهایی، الگوی «معمار فیلسوف» است؛ کسی که شهر را نه صرفاً بهمثابه محیطی فیزیکی، بلکه بهعنوان تجلیگاه نظم عقلانی، معنوی و اجتماعی میفهمد.
افقهایی که اندیشه شیخ بهایی برای ما ترسیم میکند، امروزه میتوانند در طراحی پایدار، بازتوزیع عادلانه منابع، و احیای معنا در بافتهای شهری راهگشا باشند. او به ما میآموزد که یک شهر خوب، همزمان باید زیبا، خردمندانه و عادلانه باشد. و این، رسالتیست که معماران و برنامهریزان شهری ما هنوز باید برای تحقق آن از نو بیاموزند.
بدینترتیب، روز بزرگداشت شیخ بهایی، تنها فرصت پاسداشت یک دانشمند نیست؛ بلکه یادآوری یک ضرورت تمدنی است: بازخوانی نقش فیلسوفان در مهندسی حیات شهری.
کد خبر 6443945