پیام سپاهان

آخرين مطالب

داستانک/ پادشاه گلیم گوش اقتصادی

داستانک/ پادشاه گلیم گوش
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - ایران شهر/ یکی بود یکی نبود پیرمرد خارکنی بود که یک پسر کچل داشت. زد و پیرمرد مرد. پس از مدتی مادر کچل ناچار او را به دنبال خار به صحرا فرستاد کچل هر روز به صحرا می رفت و خاری پیدا نمی کرد تا این که روز سوم در آب رودخانه چشمش به چهار دسته گل که فصل روییدنشان نبود د افتاد. آنها را از آب گرفت و به خانه آورد. چون در آن فصل گل بی موسم نمی رویید مادر کچل آنها را به عنوان تحفه به پادشاه هدیه کرد پادشاه در عوض مقداری طلا به آنها داد. وزیر دست چپ شاه که خیلی بد جنس بود به کچل حسودی کرد و تصمیم گرفت او را از میان بردارد به پادشاه گفت شما چهل سوگلی دارید و این چهار دسته گل کفاف آنها را نمیدهد بهتر است کچل را بفرستید تا چهل دسته گل بیاورد. پادشاه کچل را خواست و به او دستور داد تا چهل دست گل بی موسم برای او بیاورد. کچل پس از وداع با مادرش دنبال آب رودخانه را گرفت تا به باغی رسید. چشمش به تخت مرصعی افتاد که روی آن شمد سفیدی کشیده بودند. کچل شمد را کنار زد و دید دختر جوانی دراز کشیده است در حالی که سرش را بریده و روی سینه اش گذاشته اند کچل ترسید و خود را پنهان کرد. پس از مدتی دیوی از آسمان آمد و از روی درختی یک کلوک روغن و یک ترکه خیزران را برداشت سر دختر را با آن روغن به تنش چسباند و با ترکه به دختر زد. دختر عطسه ای کرد و برخاست دیو غذایی به دختر داد و باز سرش را برید و رفت. پسر دید قطره های خون دختر درون آب میریزد و تبدیل به دسته گل بی موسم می شود. کچل کلوک روغن و ترکه ی خیزران را برداشت و دختر را زنده کرد. دختر به او گفت: من دختر شاه پریان هستم دیو عاشق من شده و مرا دزدیده است. کچل به او قول داد که آزادش کند بعد سر دختر را برید و به پناهگاه خود رفت. پس از چند دقیقه دیو آمد و با روغن و ترکه دختر را زنده کرد. با او غذا خورد، سرش را برید و رفت کچل از پناهگاهش خارج شد دختر را زنده کرد و به او گفت: هر طور شده دیو را فریب بده تا جای شیشه ی عمرش را به تو بگوید. وقتی دیو آمد، دختر با ناز و عشوه دیو را فریفت و فهمید که جای شیشه ی عمر دیو در پای راست آهوی لنگی است. دیو که رفت پسر رفت سرچشمه و آهو را پیدا کرد و شیشه ی عمر را از پایش درآورد و نزد دختر رفت وقتی دیو آمد و دختر و کچل را دید عصبانی شد. پسر شیشه ی عمر دیو را به او نشان داد. دیو خیلی ترسید. پسر به دیو گفت برو تمام طلا و جواهر خودت را از سیاه چال بیاور و روی یک شاخت بگذار و مرا و این دختر را هم روی شاخ دیگرت سوار کن و به شهر و دیار خودمان برسان و در عوض من هم شیشه ی عمرت را به تو پس میدهم. دیو همین کار را کرد و آنها را به دیار خودشان رساند وقتی به شهر رسیدند پسر شیشه عمر دیو را به زمین زد دیو دود شد و به هوا رفت پسر دختر را با طلا و جواهر به خانه اش برد آن وقت به دستور دختر طشت طلایی پر از آب کرد سر دختر را برید و چهل قطره از خون دختر را در آب ریخت، هر قطره خون تبدیل به یک دسته ی گل بی موسم شد. بعد کچل با روغن و ترکه خیزران دختر را زنده کرد و چهل دسته گل را برای شاه برد شاه و اطرافیانش زر بسیار به کچل دادند. وزیر دست چپ بیشتر دلگیر شد. شاه را به هوس انداخت تا برای این که جوان بماند، از شیر شیر در پوست شیر به بار شیر استفاده کند. شاه کچل را احضار کرد و آنچه وزیر به او یاد داده بود از کچل خواست پسر به خانه رفت و ماجرا را به دختر گفت دختر به او گفت به شاه بگو که یک طناب ابریشم هزار ذرعی میخواهم از پول وزیر هزاران هزار سکه طلا می خواهم از پول وزیر چهل دست لباس آهنین می خواهم از پول وزیر و چهل کفش آهنی می خواهم از پول وزیر. کچل نزد شاه رفت و چیزهایی را که دختر به او یاد داده بود به شاه گفت. شاه هم به وزیر دستور داد تا همه چیز را آماده کند. وزیر ناچار شد دستور شاه را اجرا کند. کچل با راهنمایی دختر شاه پریان به راه افتاد رفت و رفت تا رسید به بیشه ای که کنار آن شیری افتاده بود و خار بزرگی به پایش رفته بود. پسر با طناب ابریشمی خار را از پای شیر در آورد شیر از هوش رفت وقتی به هوش آمد پسر به او گفت که شیر شیر در پوست شیر به بار شیر میخواهد. شیر که از پسر محبت دیده بود همه شیرها را صدا کرد و آنچه را که پسر میخواست به او داد. پسر سوار بر شیری شد و به قصر پادشاه رفت شاه در شیر شیر شنا کرد و جوان تر و زیباتر شد بعد به اطرافیانش امر کرد به کچل زر بدهند. وزیر که بسیار ناراحت شده بود شاه را به طمع داشتن مادیان چهل کره انداخت. شاه کچل را احضار کرد و به او دستور داد که مادیان چهل کره را بیاورد. پسر به خانه آمد، وقتی دختر ماجرا را فهمید به پسر گفت برگرد پیش پادشاه و بگو یک زین مرصع به طلا می خواهم از پول وزیر یک آیینه بدل نمای طلا می خواهم از پول وزیر هزاران هزار سکه میخواهم از پول وزیر چهل بار شراب کهنه میخواهم از پول وزیر آنها را که گرفتی نزد من بیاور. کچل نزد شاه رفت و آنچه را از دختر شنیده بود باز گفت شاه به وزیر امر کرد که وسایل سفر کچل را فراهم کند کچل به خانه برگشت و پس از این که از دختر راهنمایی گرفت سفر را آغاز کرد. رفت و رفت تا به چشمه ای رسید که آب بسیار زلالی داشت. این همان چشمه ای بود که مادیان چهل کره برای خوردن آب به آنجا می آمد. پسر آب را گل آلود کرد مادیان با چهل کره اش آمد وقتی دید آب گل آلود است رفت. پسر از پناهگاهش بیرون آمد و آب چشمه را صاف و زلال کرد. مادیان چهل کره برای بار دوم آمد سرچشمه و دید آب صاف شده است. خیلی خوشحال شد. پسر به مادیان گفت من آب را صاف کردم بعد از مادیان خواهش کرد که اجازه دهد زین طلا بر پشتش بگذارد مادیان سرش را بالا برد و چشمش به آیینه مرصع افتاد که پسر به شاخه ی درخت آویزان کرده بود خیلی خوشش آمد. پسر زین را بر پشت مادیان گذاشت و سوارش شد پیش کره ها هم نقل و نبات می ریخت و کره ها به دنبال مادرشان حرکت میکردند تا رسیدند به قصر پادشاه پادشاه از دیدن مادیان چهل کره خیلی خوشحال شد و به اطرافیانش دستور داد که زر فراوان به کچل بدهند. وزیر که عاصی شده بود پادشاه را تحریک کرد تا کچل را به دنبال دختر پادشاه گلیم گوش بفرستد. این بار هم به راهنمایی دختر کچل چهل بار سقز، چهل بار پیه چهل دست لباس طلا و هزاران هزار درهم پول از وزیر گرفت و با چند نفر دیگر راهی شد در بین راه به مورچه هایی برخورد که اندازه شتر بودند. پیه ها را مثل دیواری دور خودشان کشیدند و مشغول استراحت شدند. پس از مدتی راه رفتن کچل به ترتیب به گوش گیر, لک لجن خور، سرما خور شلنگ انداز و قلعه سنگ انداز برخورد و آنها را هم با خود همراه کرد. تا این که به شهر پادشاه گلیم گوش رسیدند. پادشاه کچل و همراهانش به قصر دعوت کرد و به اطرافیانش دستور داد که آنها را مسموم کنند. این توطئه توسط گوش گیر بر ملا شد. شاه ناچار از کچل عذرخواهی کرد و به او گفت اگر میخواهی دختر مرا ببری چند شرط را باید به جا بیاوری اول این که چاهی را که سالیان سال پاک نشده یک روزه پاک کنید این کار توسط لک لجن خور فوری انجام شد. شاه گفت: آب حمامی را پنج شبانه روز می جوشانیم یکی از شما باید برود و ساعتی آنجا باشد موقعی که بیرون می آید بگوید سردم است. این کار هم توسط سرماخور انجام گرفت. پادشاه گلیم گوش خواست که نامه ای را به کشور همسایه برسانند و جوابش را هم در عوض پنج دقیقه بیاورند. شلنگ اندازه این کار را انجام داد. شاه دید آنها همه شرطها را انجام دادند. ناچار دختر را به آنها داد. ولی تصمیم داشت که جای دخترش را با یک کنیز عوض کند که گوش گیر حرفهایشان را شنید و تیر آنها به سنگ خورد وقتی کچل و دختر به شهر رسیدند یکراست به قصر پادشاه رفتند چند روزی گذشت اما وزیر همچنان از دست کچل ناراحت بود باز شاه را تحریک کرد که کچل را بفرستد به آن دنیا تا از پدر و مادرشان که مرده بودند خبری بیاورد. شاه وسوسه شد و کچل را احضار کرد و هر چه را که وزیر یادش داده بود به کچل گفت کچل به خانه رفت و از دختر راهنمایی گرفت. او توسط دویست عمله نقبی از قصر شاه تا قبرستان کند و توی نقب هم هیزم ریخت و روی هیزم ها روغن چراغ کچل نزد شاه رفت و از شاه و وزیر خواست که به همراه او به دیدن پدر و مادرشان بروند کچل آنها را داخل نقب کرد و وقتی به انتهای نقب رسیدند کچل از راه مخفی خارج شد و هیزم ها را آتش زد وزیر و شاه هر دو سوختند و از بین رفتند. کچل هم شد پادشاه

لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/912692/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

نصف جهان سردمدار تولید گازوئیل کشور| ناکامی اصفهان در کسب جایگاه تجارت گازوئیل

قیمت تیرآهن امروز 6 آذر 1403 + جدول

مخازن سه‌گانه آب در منطقه 8 اصفهان به‌زودی بهره‌برداری می‌شود

قیمت پایه فولاد مبارکه در بازار بورس اصلاح شود/ لزوم توجه به اتحادهای استراتژیک برای موفقیت در بازارهای صادراتی

انتقاد از فعالیت دست‌فروشان در محله دولت‌آباد جنوبی

آغاز عملیات فضاسازی محوطه یادمان شهدای گمنام آرامستان باغ رضوان

درگاه ارتباطی شهرداری اصفهان با خارج کشور به‌زودی فعال می‌‎شود

«اصفهان من» یکی از نمادهای هوشمندسازی است

قیمت‌ میوه‌وتره‌بار امروز 6 آذر1403 + جدول بازار کوثر

روایت گمنامی در معراج شهدای اصفهان برگزار می‌شود

در سال‌های اخیر، شاهد افزایش آسیب‌های اجتماعی در مدارس بوده‌ایم

حاجی دلیگانی: طرح گوگردزدایی در نیروگاه شهید منتظری دو ساله اجرایی شود+فیلم

خداحافظی اصفهانی ها با قطعی برق

با تصمیمات لحظه‌ای در حوزه انرژی، به جامعه شوک وارد نکنیم

سعیدی: برای حقوق نیروهای انتظامی باید فکری کنیم

متروی شهر اصفهان در منطقه پر خطر فرونشست است

تعریف 5 استراتژی برای رسیدن به اهداف برنامه 1410 فولاد مبارکه

رونمایی از کتاب «دنیای علی» در رویداد توسعه فرهنگی کتابخوانی فولاد مبارکه

برپایی نمایشگاه دستاورد‌های بسیج در بهارستان + عکس

نخستین کانون تبلیغ حوزه علمیه کشور در کاشان و آران و بیدگل راه اندازی شد

کشف محموله 32 کیلوگرمی تریاک از یک خودروی سواری

حکمرانی تبلیغی از اهداف همایش «هماهنگی و تعامل شبکه‌ای مبلغان» است

کاهش 6 درجه‌ای دمای هوا در اصفهان

شعری زیبا از شهریار

روزگار غریبیست نازنین!

وافریادا ز عشق!

نگاهت میکنم خاموش!

داستانک/ پادشاه گلیم گوش

دیدید کف پای بچه خیلی بوسیدنیه؟

اکتیویژن: Black Ops 6 بزرگ‌‎ترین ماه عرضه Call of Duty را رقم زد

این کامپیوتر تک‌برد فقط 7 دلار قیمت دارد!

رویکردی در تقلید از تیم کوک؛ مدیران فناوری به‌دنبال ملاقات شخصی با ترامپ هستند

ایرباد جدید بوت با شارژدهی 50 ساعته و قیمت منطقی معرفی شد

یکی دیگر از استودیوهای بازی سازی به دلیل مشکلات مالی تعطیل شد

اگر روی کامپیوترتان Assassin’s Creed دارید، آپدیت جدید ویندوز را نصب نکنید!

افت کیفیت اینترنت به دلیل استفاده از فیلترشکن‌هاست

سرمقاله جمهوری اسلامی/ استقبال عمومی از مذاکره

سرمقاله ابتکار/ اهمیّت بازگشت ایران و اروپا به گفت‌وگو

سرمقاله جوان/ پایان تحقیر ملی ایرانیان با بسیج

سرمقاله آرمان ملی/ بایدن و آتش‌افروزی در اوکراین

جنگ اوکراین در نقطه حیاتی

سرمقاله رسالت/ مذاکره؛ مشروط به تأمین منافع

بازار دلار در حالت آماده باش؛ بوی برجام دوباره به بازار ارز ایران رسید

تداوم رشد بورس

نماینده گنبد کاووس خطاب به پزشکیان: گارداش! گاز گران شد، برق گران شد، نان گران شد/ ویدئو

«تالار تیموری» به میراث فرهنگی اصفهان واگذار شد

ثبت بیشترین بارندگی استان اصفهان در فریدونشهر

رود تمدن‌ساز زاینده‌رود در حد کانال آبرسانی تنزل یافته است!

سرمایه‌گذاران شرکای خوب شهرداری اصفهان هستند

سند مالکیت دو بنای شاخص اصفهان صادر شد