شب و روز من و توی سفری تا نیاید سوار، برعکس است
اقتصادی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - مهر / حسن خسرویوقار شعر تازهای به نام «سفر» با حال و هوای اجتماعی و اعتراضی نوشته است.
در ادامه این غزل را با هم میخوانیم؛
*
من و تو راهی سفر، امّا گردش روزگار برعکس است
ما به جایی نمیرسیم رفیق! تا مسیر قطار برعکس است
فکرهای مشوّش تو و من، سالها جنگ ماندن و رفتن
دوست با دوست دشمنی دارد، صحنهی کارزار برعکس است
من و تو نسل سوّم زخمیم، زخمیِ فتنهای برادرکُش
از برادر نمانده جز عکسی، وای بر ما! غبار بر عکس است
سوی دیدار تو مگر هبلی است؟ چشم وا کن! علم به دست علی است
کور بودهست هر کسی گفتهست جهت ذوالفقار برعکس است
بی وضو رفتگان در مسجد، تا اذان شد، از این و آن گفتند
از قضا رکعتی ریا خواندند، قبلهی این تبار برعکس است
از خیابان برجهای حرام، نیست راهی به سوی ماهِ امام
میروند و نمیرسند ولی، جادهی انتظار برعکس است
سالها رفته رفته میآیند، روزها هفته هفته میگذرند
شب و روز من و توی سفری تا نیاید سوار، برعکس است...
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/957916/