آیا «عمو سام» از ریل خارج شده است؟
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دکتر رحمن قهرمانپور| پیروزی مجدد دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری 2024 ایالاتمتحده میتواند پیامهای بسیاری داشته باشد. این پیروزی میتواند به معنای موفقیت و تثبیت رویهای باشد که او از سال 2016 در پیش گرفت. اسامی مختلفی به این رویکرد ترامپ داده شده است. برخی آن را یک نوع محافظهکاری جدید میدانند؛ برخی تلفیقی از پوپولیسم و نئولیبرالیسم میدانند و برخی دیگر معتقدند که رویکرد ترامپ به چیز دیگری شبیه نیست و آن را ترامپیسم میخوانند. رگههایی از محافظهکاری، پوپولیسم و حمایتگرایی اقتصادی را میتوان در رویکردهای ترامپ دید. سوال اصلی این است که آیا این رویکرد به رویکرد غالب در سیاست داخلی و خارجی آمریکا تبدیل خواهد شد یا نه؟
فوکویاما، در مطلبی که در خصوص پیروزی ترامپ نوشت، اشاره کرد که موفقیت او در سال 2024 را دیگر نمیتوان یک انحراف از جریان اصلی سیاست در آمریکا دانست، بلکه ترامپ در پی تبدیل شدن به جریان اصلی سیاست است. به عبارت سادهتر پدیده ترامپیسم را دیگر نمیتوان یک امر موقت در نظر گرفت. اما باید توجه کرد نتیجه انتخابات به صورت تمامعیار نشانگر تحولاتی نیست که در سطح جامعه رخ میدهد. نظریههای متعدد در انتخاب عمومی، ریاضیات انتخابات و کمپینهای انتخاباتی اثبات میکنند که نتیجه انتخابات نمیتواند به صورت کامل نشاندهنده اراده و خواست جمعی رأیدهندگان باشد. به بیان سادهتر نقش کمپینهای انتخاباتی را در پیروزی نباید دستکم گرفت. پیروزی نامزدها در انتخابات در همان حال که متاثر از تحولات اجتماعی است، تا حدی ناشی از داشتن کمپین موفق در زمان کارزار انتخاباتی است. ترامپ همان ترامپ سال 2020 است و تقریبا همه همین شعارها و وعدهها را در آن زمان نیز داد؛ اما سوال بزرگ این است که چرا ترامپ در 2020 برنده نشد و در 2024 برنده شد؟
اگر تحولات جامعهشناختی و جمعیتی در جامعه آمریکا علت اصلی ظهور ترامپ است؛ چرا این تحولات در 2020 به پیروزی ترامپ منجر نشد؟ چرا ترامپ در 3 انتخابات بعد از 2016 شکست خورد و موفق نشد؟ آیا در فاصله 2022 تا 2024 اتفاقات خیلی مهمی در لایههای زیرین جامعه رخ داده که به پیروزی ترامپ منجر شد یا اشتباهات کمپینی دموکراتها و هریس و درس گرفتن ترامپ از شکستهای قبلی بود که پیروزی او را رقم زد؟ پس نمیتوانیم با قاطعیت نتیجه بگیریم که پیروزی ترامپ، نتیجه و پیامد سیطره یک گفتمان جدید در جامعه آمریکاست که فارغ از عملکرد ترامپ به سیطره روزافزون خود بر عرصه سیاست ادامه خواهد داد. در یک رقابت نزدیک انتخاباتی، کسانی سرنوشت انتخابات را تعیین میکنند که آرای مردد هستند. بنابراین، از منظر علم انتخابات، پیروزی ترامپ را نمیتوان محصول مستقیم تغییر رویکردهای فرهنگی و اجتماعی در جامعه آمریکا به سمت ترامپیسم دانست. ترامپ حتی در تثبیت جایگاه خود در حزب جمهوریخواه با مشکلات زیادی مواجه بود و خواهد بود. بنابراین عملکرد ترامپ در چهارسال آینده و موفقیت یا شکست او نقشی کلیدی در تقویت این جریان جدید سیاسی خواهد داشت.
نکته بعدی این است که به تعبیر دقیق آمریکاییها، حکمرانی و حکومت کردن متفاوت از کمپین انتخاباتی است. آقای ترامپ بعد از پیروزی در انتخابات باید با نیروهای متعدد دست و پنجه نرم کند که طبیعتا به او فرصت نخواهند داد همه خواستهها و برنامههای خود را به صورت کامل پیاده کند. هرچند او تلاش خواهد کرد در دولت دوم خودش کسانی را در کابینه بگمارد که نسبت به او تبعیت و وفاداری داشته باشند، اما نمیتوان تصور کرد مانعی در برابر ترامپ وجود نخواهد داشت. جامعه مدنی آمریکا ابزارهای لازم برای ایستادگی در برابر جاهطلبیهای شخصی ترامپ را دارد.
در دموکراسیها، انواع نیروهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی توازنبخش وجود دارند که میتوانند مانع افزایش بیش از حد قدرت یک فرد شوند. همین نیروها در فاصله 2016 تا 2020 هم توانستند از یکهتازیهای ترامپ در عرصه سیاست تا حد قابلتوجهی جلوگیری کنند. بنابراین، با وجود پیروزی ترامپ در انتخابات 2024، او در تثبیت و مسلط کردن رویکرد خود در سیاست در چهارسال آینده با موانع جدی روبهروست و پیروزی او را در این مسیر نمیتوان حتمی دانست. با این حال، همین چهارسال هم میتواند باعث بروز بحرانهایی در صحنه بینالملل و مشکلاتی در سیاست داخلی و خارجی ایالاتمتحده شود. انزواگرایی آمریکا در سیاست خارجی و تاکید بر نوعی گفتمان محافظهکاری افراطی در سیاست داخلی میتواند باعث اعتراض نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی از جمله رسانهها، دانشگاهها، جامعه مدنی، انجمنهای صنفی و... شود.
دوره چهارساله ریاستجمهوری ترامپ، احتمالا دورهای پرافتوخیز و شاید حتی بحرانخیز در سیاست بینالملل باشد. تفکر اصلی او این است که با ابزار تجارت و پول میتوان بسیاری از مشکلات را حل کرد. او به جای جنگ نظامی و برخورد سخت و مسلحانه به جنگ مالی یا استفاده از جنگ تجاری اعتقاد دارد و بر این باور است که اگر دولتها پول نداشته باشند نمیتوانند کاری انجام دهند. به تعبیری که خودش اذعان کرده است، تعرفه یکی از زیباترین واژگان در فرهنگ لغات است. از این منظر، رویکرد ترامپ در سیاست خارجی به آن معناست که فشارهای مالی و اقتصادی خود را بر مخالفان آمریکا از جمله جمهوری اسلامی ایران افزایش خواهد داد. او در عین حال به دنبال این است که تعهدات نظامی آمریکا را در کشورهایی مثل کرهجنوبی و خاورمیانه کاهش دهد.
در دوره ترامپ، آمریکا، کرهجنوبی را وادار کرد که بابت حضور نیروهای نظامی آمریکا در کرهجنوبی سالانه یکمیلیارد دلار بپردازد. ترامپ از اصطلاح سواری مجانی بهکرات در ادبیات خود استفاده میکند. او معتقد است که حضور نظامی آمریکا در برخی کشورها برای تامین امنیت آنها و ایجاد چتر امنیتی و هستهای بر روی آنها کاری است که هزینه آن را باید کشورهای میزبان بپردازند. این یک رویکرد کاملا متفاوت به سیاست خارجی آمریکا در قیاس با رویکردهای حزب دموکرات و حتی حزب جمهوریخواه سابق است. در نگاه آنها تعهدات نظامی آمریکا بخشی از استراتژی جهانی آمریکا برای حفظ جایگاه برتر خود بود؛ اما ترامپ بر این باور است که آمریکا نباید پول مفت به این کشورها بدهد و باید هزینه حفظ امنیت آنها را از جیب خود آنها بپردازد. باید منتظر بود و دید که ترامپ در چهارسال آینده تا چه حد میتواند رویکرد خود را به سیاست آمریکا تحمیل و تثبیت کرده و باعث تضعیف نیروهایی شود که در صحنه سیاست با او مخالفند.
طبیعتا حزب دموکرات در برابر شکست اخیر خود در انتخابات ریاستجمهوری ساکت نخواهد نشست و به ارزیابی موقعیت خود و سیاستهایی خواهد پرداخت که باعث شکست نامزد این حزب در انتخابات 2024 شد. واقعیت این است که تحول بزرگ در آمریکا بعد از بحران مالی 2008 آغاز شد. بعد از بحران مزبور بدبینی افکار عمومی نسبت به مداخلات نظامی آمریکا در خارج از این کشور افزایش یافت. ناکامی آمریکا در دولت-ملتسازی در افغانستان و عراق هم مزید بر علت شد. در چنین بستری بود که اوباما خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق را آغاز کرد. بنابراین، ترامپ را باید در این بستر به عنوان بازیگری دید که تسریعکننده و شتاببخشنده تحولاتی است که از پیش آغاز شده بود. او خود مبدع و آغازگر تحولات نبود؛ بلکه از تحولاتی که بعد از بحران مالی 2008 به وجود آمده بود، استفاده کرد و در مبارزات انتخاباتی 2016 برنده شد. لذا، سوال اصلی این است که ترامپ چگونه میخواهد تحول ایجادشده را مدیریت و اداره کند؟
دموکراتها معتقد بودند که باید به سمت چندجانبهگرایی در نظام بینالملل و افزایش همکاری با متحدان خود حرکت کنند؛ در حالی که ترامپ به احیای قدرت یکجانبه آمریکا یا به قول خودش احیای عظمت آمریکا تمایل دارد و بیشتر به سمت تشدید جنگ تجاری و استفاده از ابزارهای اقتصادی و مالی متمایل است. باید منتظر ماند و دید ترامپ تا چه حد میتواند پیروزی در انتخابات را به پیروزی در سیاست و حکمرانی ترجمه کرده و حضور رویکرد خود در سیاست آمریکا را تثبیت کند.
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/907526/