پیام سپاهان - شرق / «روایت زندگی بیان واقعیت یا بازآفرینی آن» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم حمزه نوذری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
چرا تجربیات زندگی را مدام روایت میکنیم؟ زمانی که چیزی از زندگی را بیان میکنیم، بهویژه اموری که برای ما مهم هستند، موضوعاتی که در ذهن ما جا گرفتهاند و از یاد نمیروند، مثل رخدادهایی لذتبخش یا ناراحتکننده، چه میخواهیم؟ گاهی با روایت قصه زندگی میخواهیم باری از روی دوشمان برداشته شود. احساس میکنیم مواجهه با یک امر اجتماعی آنچنان سنگین است که برای سبکشدن این بار باید آن را بیان و روایت کنیم. گویی با روایت چیزها در فضایی خفهکننده، هوایی تازه به ما میرسد. تجربیات و واقعیات اگر روایت نشوند، ما را خفه میکنند.
ناتوانی در روایت آنها آنچنان بر دوش ما سنگین است که تاب و توان ما را میگیرد. ممکن است در بیان تجربیات و روایت زندگی برخی جنبهها را برجسته کنیم و برخی چیزها را غیرمهم و حاشیهای بدانیم اما روایتشان مفید است، چون به تسلی و آرامش ما کمک میکند. به عبارتی با بیان تجربیات، وضعیت عذابآور تنش روانی را کاهش میدهیم. اما چرا با روایتکردن تجربیات زندگی، احساس راحتی و سبکی میکنیم؟ چون با روایت و بیان چیزها، آنها را معنادار و صورتبندی و تا حدی منسجم میکنیم. اگر تجربه به زبان نیاید، کماکان در ذهن پراکنده و نامنسجم و آشوبناک باقی میماند. در جهان مدرن مسئله یافتن کسانی است که با دقت و علاقه، تجربیات ما را بشنوند و بدون قضاوت، همدلی کنند.
بازار
![]()
با این کار آنها به ما در معنابخشی به تجربه و سبکشدن کمک میکنند. وقتی میگوییم تنها هستیم، یعنی کسی را برای شنیدن روایت و تجربههایمان و معنادار کردن جهان اجتماعی نداریم. اما گاهی بیان قصه زندگی برای این است که دیگران در مواجهه با واقعیت اجتماعی مشابه، از تجربیات ما بیاموزند، تجهیز شوند، دچار شوک نشوند و در مقابل رنجها و شکستها مقاوم شوند. اما دراینمیان مسئلهای مهم وجود دارد و آن این است که آیا افراد با بیان تجربیات، واقعیت زیسته را شفاف و بدون دخالت و تصرف روایت میکنند. آیا انسانها از طریق فرایندهای شناختی، جهان اجتماعی را مشاهده میکنند، با آن مواجه میشوند و دانش و تجربیات را انباشته میکنند و سپس آنها را به دیگران منتقل میکنند؟
آیا زبان بهمثابه ابزاری است برای بیان و انتقال اطلاعات و دانش ما به دیگران؟ آیا وقتی فردی از تجربه زیسته سخن میگوید، به این معنی است که واقعیت را بیان میکند، یعنی زبان وسیله بیان است یا زبان دستاندرکار بازآفرینی و ساخت واقعیت و تجربه است، نه لزوما انتقال آن؟ به نظر میرسد ذهنیت ما در طول زمان تغییر میکند؛ پس تجربیات زیسته هم با گذر زمان مجدد صورتبندی میشوند و معنای متفاوتی مییابند؟
تجربه زیسته و بیان آن امری تاریخی و فرهنگی است. به عبارتی، تجربه و فهم ما از زندگی، واقعیات و رخدادها، بازتاب شفافی از جهان بیرون نیست، بلکه محصول برداشتهای تاریخی و فرهنگی ما از جهان است. براساس رویکرد تحلیل گفتمان، زبان صرفا بیان تجربیات نیست، بلکه درعینحال تجربیات و واقعیات روانی و ذهنی را میسازد.
میتوان گفت بیان و روایت تجربه از جهان اجتماعی از سوی افراد، معرف جهان بیرونی نیست، بلکه خلق جهان بیرونی براساس وضعیت فرهنگی و تاریخی افراد است. در این رویکرد، به قول یورگنسن و فیلیپس در کتاب تحلیل گفتمان، زبان مجرایی نیست که واقعیت براساس تجربه زیسته بیهیچ دخل و تصرفی و به صورت شفاف از طریق آن انتقال یابد. ما سعی میکنیم به کمک کلمات در دسترس، تجربیات و نحوه مواجهه با رخدادها را معنا کنیم و معنای بهدستآمده به تولید تجربه کمک میکند، نه آنکه کلمات و بیان ما صرفا توصیفی از تجربه پس از وقوع باشد.
پس بیان و روایت (زبان) واقعیت زیسته ما را میسازد، اما اینکه گفته میشود تجربه زیسته و واقعیتی که ما روایت میکنیم، به نحو زبانی و گفتمانی ساخته میشود، به این معنا نیست که منکر وجود چیزهای مادی و پدیدههای اجتماعی باشیم، بلکه جنبههای مادی و فیزیکی از طریق زبان و روایت ما معنا مییابند. فردی که تجربیات واقعیت زیسته دیگران را میشنود، نه آنها را به معنای واقعیت و حقیقت مسلم فرض میکند، نه بهعنوان روایتهای غلط و خیالی که مردود هستند، بلکه میداند افراد با روایت قصه زندگی، به جهان اجتماعیشان معنا میبخشند و واقعیت را به شکل زبانی بازآفرینی میکنند. تحقیق و پژوهش بر مبنای تجربه زیسته افراد نه به معنی آشکارکردن واقعیت و حقیقت، بلکه به این معنی است که افراد چگونه با روایتکردن، جهان اجتماعیشان را معنا میکنند.
http://www.sepahannews.ir/fa/News/960874/سرمقاله-شرق--روایت-زندگی-بیان-واقعیت-یا-بازآفرینی-آن