سرمقاله جوان/ در آخرین سرمقاله سال از چهچیز دفاع کنم؟
شنبه 25 اسفند 1403 - 16:51:45
|
|
پیام سپاهان - روزنامه جوان / «در آخرین سرمقاله سال از چهچیز دفاع کنم؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه جوان به قلم غلامرضا صادقیان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید: آخرین نوشته سال را به چه چیز اختصاص دهم که حق مطلب ادا شود؟ از میان واقعه عظیم شهادت فرماندهان مقاومت و سیدحسن نصرالله و شیوه مقابله ما با رئیسجمهور بازگشته در امریکا، من به دلایلی که خواهم گفت سخنان حضرت آقای جوادی آملی در همایش تسنیم و سخنان رهبر انقلاب درباره ایشان را مهم و نقطه عطف فرهنگساز سال میدانم، زیرا ریشه تمامی آن اتفاقات و از جمله راهبرد ما در زندگی و حکومت به آن سخنان بستگی دارد که هم در ضرورت بازگشت به قرآن بود و هم در موضوع امامت و امت. متأسفانه بعد از آنکه حضرت آیتالله جوادی در همایش تسنیم گفتند «به برکت اینکه نظام امامت و امت آمد، همه باید بکوشیم که امام فعلیمان را جانشین امامعصر بدانیم، امام و مقاممعظم رهبری اینها دارند زنده میکنند فرمایشات ائمهاطهار را و به ما میرسانند...»، هم لندنیها و هم اصلاحطلبان تندرو به ایشان تاختند و در رسانهها سانسور شدید کردند و حتی کاملاً راه را بر هرگونه خبر از این سخنان و همایش بستند و عجیب آنکه حتی سایت دبیرخانه همایش تسنیم و برخی شبکههای وابسته نیز در انعکاس این بحث یا خست ورزیدند یا به کلی کنار گذاشتند. من همواره پارادوکسی عجیب در کسانی که عاشق فرهنگ ایرانی و عناصر آن مثل سعدی و مولانا در ادبیات و عرفان، و ابنسینا و ملاصدرا در فلسفه هستند، اما با علمای دینی معاصر سر ستیز دارند، میبینم، بهویژه اگر علمای فعلی حرفی از «ولایت روحانیت» بزنند. با آنکه سعدی و ابنسینا و صدرا و مولانا همگی آخوندهایی بودند که اول از همه فقیه بودند و در برخی نظرات صریحتر و جدیتر از علمای فعلی بودند. سالهاست که به دوستان میگویم ما اگر فارسی را خوب حرف میزنیم و ادبیات غنی فارسی را زنده میبینیم، اگر به شعر فاخر خود تفاخر میکنیم، اگر از عشقهایی کز پی رنگی نرود، باخبر شدهایم، اگر فلسفهورزی میکنیم، اگر چیزی در تاریخ و اندیشه و فرهنگ و هنر داریم که بتوانیم سر دست بگیریم و به دنیا نشان دهیم، از همین آخوندهای قرن چهارم تا قرن هفتم و بعد از آن تا زمان حاضر است و کسی مثل حضرت آقای جوادی آملی یک استثنا در تاریخ این روحانیت است و در ردیف بزرگان این علما قرار میگیرد و باید او و آثار او را نیز سر دست بگیریم و به تمامی دنیا نشان دهیم. یعنی همانگونه که وقتی یک روشنفکر با سواد معمولی کتابی یا نمایشنامهای یا دیوان شعری سیچهل صفحهای مینویسد یا یک فلسفهورز، ایدهای را مطرح میکند، انتظار دارد که دنیا او را بشناسد و تحسین کند، باید کسی همچون آقای جوادی را به دنیا شناساند. اما درعوض چه میبینیم؟ حتی یک همایش ساده و بدون سروصدای او را بایکوت میکنند! مایلم به جای آنکه در اهمیت وجود علمای دینی در حفظ فرهنگ ایرانی که حتی سکولارها و شاهدوستان و خداناباوران و باقی گمراهان معرفتی به این فرهنگ افتخار میکنند، چیزی بیشتر بگویم، به سخنان فیلسوف امریکایی و معمار پراگماتیسم که یک قرن پیش در وضعیتی مشابه همین وضع ما سخن گفته است، اشاره کنم. چارلز سندرز پیرس که او را برخی شارحان، دومین نظامساز فلسفه بعد از ارسطو میشناسند، آموزههای اصلی فلسفه خود را در تقابل با جزماندیشی کلیسای منحط قرونوسطی که تا زمان پیرس در قرن نوزدهم هنوز نفس میکشید، بنا نهاد، اما تلاش کرد بین علم و دین عقدی برقرار کند و صراحتاً از «ازدواج علم و دین» سخن گفت و با آنکه متافیزیک بنیادگرای کلیسا را رد و تلاش میکند تا متافیزیکی معتدل بنا کند، در جایی که لازم است از اهمیت تاریخی کلیسا در ساخت و بافت فرهنگ و تمدن غربی دفاع میکند و میگوید: «بسیاری از دانشمندان و دانشجویان فلسفه تشخیص میدهند که این کلیسای مسیحی است که آنان را در میان مردم برای خود کسی ساخته است. آنان بدهکار کلیسا در تسلیها، لذتها، گریز از خطرات بزرگ، و هرگونه صحت قلب و هدف خود هستند. آنان در حفظ ادبیات باستانی، به راهبان کلیسای قرونوسطی مدیوناند؛ و بدون احیای آموزش (learning) [و فضیلت و کمال کلیسا]، بهسختی میتوانند ببینند که چگونه بازگردانی علم ممکن بود. هر کدام از آن دانشجویان و دانشمندان چارچوب نظام روشنفکری خود را مدیون کلیساست و اگر انگلیسی صحبت کند، که مهمترین بخش گفتار روزانهاش است، به کلیسا مدیون است. قانون عشق که حتی اگر از آن پیروی زیاد نشود، اما فیلسوف آن را روحتمدن میداند، از طریق مسیحیت به اروپا آمد. بعلاوه، دین بزرگترین عامل آن زندگی اجتماعی است که فراتر از دایره دوستان شخصی فرد است. این زندگی برای تمدن متعالی، انسانی و دموکراتیک همهچیز است؛ و اگر کسی از کلیسا دست بکشد، به چهطریق دیگری میتواند بهنحو رضایتبخشی از استعداد برادری با همسایگان خود استفاده کند؟» حالا دفاع بجای پیرس از آن کلیسای کذا را ببینید و مقایسه کنید با وظیفهای که ما اکنون در مقابل شخصی داریم که عصاره فضیلتهای 1300 سال فقه و فلسفه و عرفان علمای دینی است، و بنگرید که تاریخ درباره ما نسبت به این وظیفه چگونه قضاوت خواهد کرد!
http://www.sepahannews.ir/fa/News/947175/سرمقاله-جوان--در-آخرین-سرمقاله-سال-از-چهچیز-دفاع-کنم؟
|