پیام سپاهان - مهر /ادوارد براون پسر مردی بود که کارخانه کشتی سازی داشت و دلش میخواست فرزندش مهندس شود، اما عشق براون به ایران و زبان فارسی سبب شد مسیر زندگیش تغییر کند و تا پایان عمر درباره ایران بنویسد.
روز بیستم دسامبر 1908 کاغذ نامهای برداشت و برای دوستش سر دنیس راس نوشت: «عدم همدردی تو با مشروطیت ایران خیلی مرا ناراحت میسازد و من آن را به این امر مربوط میدانم که تو در بین انگلیسیان مقیم هند هستی و محیط فاسد آنها در تو اثر گذاشته است… البته تو رهبران دسته ملی را نمیشناسی و نمیتوانی بدانی چه مردان صدیق قابل و خوبی هستند. مقالهای فوقالعاده زشت و گمراه کننده در روزنامه دیدم… و فکر میکنم این نوشته، نماینده نحوه فکر انگلیسیان مقیم هند است. به هر حال ترکها باعث رواج این دروغ شدهاند که آسیاییها نمیتوانند حکومت مشروطه داشته باشند، ولی اگر خدا بخواهد ایرانیان عکس این را ثابت خواهند کرد.»
ادوارد گرانویل براون (Edward Granville Browne) زاده 7 فوریه 1862 و درگذشته به 5 ژانویه 1926، پسر مردی بود که کارخانه کشتی سازی داشت؛ سر بنجامین براون دلش میخواست فرزندش هم وارد همین کار شود. او که در گلاسترشر به دنیا آمده بود، بعد از تحصیلات ابتدایی به کالج ایتن فرستاده شد تا مهندس بشود؛ اما تصمیم دیگری گرفت و 16 ساله نشده مدرسه فنی را ترک کرد. پدر او را به کمبریج فرستاد تا پزشکی بخواند. همان وقتها و در میانه جنگ امپراطوری عثمانی و روسیه به شرق و زبان ترکی علاقمند شد و رفت تا به روش خودش ترکی بیاموزد. هرچه میتوانست میخواند و با هرکسی که ترکی حرف میزد وارد گفتگو میشد، و با این روش به طور عجیبی توانست این زبان را بیاموزد.
کمی بعد متوجه شد برای بهتر فهمیدن ترکی باید عربی و فارسی بیاموزد، و این آغاز عشقی بود که تا پایان عمر او را رها نکرد. سال 1887 مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه کمبریج گرفت و همانجا با سیدجمال الدین اسدآبادی و میرزا ملکم خان آشنا شد. در همین سال هم آموزگار کالج کمبریج شد و بالاخره فرصت خوبی برای تحقق آرزویش که دیدار ایران بود به دست آورد. علاقه براون به ایران و زبان فارسی سبب شد سال 1888 برای سیاحت، مطالعه و تحقیق به ایران سفر کند.

مسیر سفر ادوارد جوان، همان راه کاروانرو و قدیمی طرابوزان و ارزروم بود که بعد از گذر از ترکیه به تبریز رسید و بعد به اصفهان، تهران، شیراز، یزد و کرمان و جاهای دیگر رفت و در سفر یکساله خود به ایران (1887- 1888 م) از نقاط بسیاری دیدن کرد. او در مدت اقامت یک ساله خود در ایران، با مردم و فرهنگ ایران آشنا شد و زبان فارسی را به خوبی فرا گرفت.
عیسی صدیق از خانه شخصی و زندگی خصوصی او میگوید: «بالای مدخل عمارت به خط ثلث نوشته شده بود: مرحباً و اهلاً و سهلاً. در خانه مذکور همه چیز ایران را به یاد انسان میآورد. کتابخانه شخصی براون با چند هزار جلد کتاب و رساله مرقع به فارسی و عربی، اثاثیه خانه از فرش و قلمکار و سفره و پرده و رومیزی و ظرف و قلیان و تصویر و عکس و امثال آن. انگشتری عقیق با سجع «ادوارد براون» در دست داشت و زنجیر ساعتش از دانههای فیروزه به شکل تسبیح بود.»
این رویارویی بیواسطه آنقدر برایش جالب بود که با همه طبقات مردم آمیخت و میانشان زندگی کرد و خودش هم یک ایرانی تمام عیار شد؛ طوری که هنگام برگشت از مسیر دریای خزر، وقتی سوار کشتی روسی شد نوشت: «پس از چند ماه برای اولین بار ناگهان احساس غربت کردم و خود را در میان بیگانگان بیگانهای یافتم.» ماجرای این سفر در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» ذکر شده است.

نامه از ناصرالدوله فرمانفرما (حاکم کرمان) به ادوارد براون
هزار و هشتصد و هشتاد و هشت (از آرشیو انشگاه کمبریج)
وقتی به انگلستان بازگشت، به عنوان دانشیار فارسی دانشگاه کمبریج انتخاب شد؛ سراغ تدریس تاریخ ایران و زبان و ادبیات فارسی رفت و پژوهشها و مطالعاتی درباره تاریخ ادبیات و نظم و نثر فارسی انجام داد و به تصحیح متون با روشهای نوین مشغول شد. هرچند او تا آخر عمر یعنی سال 1926 در لندن ماند، اما همیشه از ایران دفاع میکرد.
براون از شروع جنبش مشروطیت در ایران از آن پشتیبانی کرد و برای اثبات حقانیت ایران و اعتراض به سیاستهای انگلیس و روس تلاشهای زیادی کرد. حتی در لندن کمیتهای به نام «کمیته ایران» تشکیل داد که در جهت مصالح ایران تبلیغ میکرد. این کمیته از اعضای برجسته محصلین عوام و سنای انگلیس تشکیل شده بود و در سالهای 19081912 نفوذ عمیقی بر افکار عمومی انگیس و اروپا داشت. در سال 1909 کتاب بررسی مختصر اتفاقات اخیر ایران و در سال 1910 تاریخ انقلاب ایران از 1905 تا 1909 و در سال 1914 مطبوعات و اشعار ایران جدید را منتشر کرد که همه اینها بدین منظور بود که به غرب توضیح دهد که روحیه جدید ملیگرایی عمیقی در ایران متولد شده است. با تلاشهای او بود که عاقبت حکومت انگلیس مجبور شد از همکاری با تزار روسیه دست بردارد.
براون در مورد حفظ ایران و ملت ایران نوشته است: «شکی نیست که چون مردم دنیا تشخیص داده بودند که ملت روم و یونان قدیم آثار هنری و ادبی از خود به جای گذاشتهاند و تمدن بشر مدیون آنها است مورد محبت مردم قرار گرفتهاند من معتقدم ایران نیز در ردیف این ملتها است؛ یعنی از قوم ایرانی هم فواید ادبی و هنری فراوان به تمدن بشر رسیده است و بنابراین محو شدن آن از جرگه دولتهای آزاد دنیا نه تنها زیانی است که به خود ملت و کشور وارد آید، بلکه زیان عظیمی است که به نژاد بشری میرسد.»
اینپژوهشگر عمیقاً معتقد بود دولتهای اروپایی باید دست کم به سبب دِینی که ایرانیان به گردن تمدن دنیا دارند، استقلال این کشور را محترم بشمارند و در امور آن کارشکنی نکنند.

ادوارد براون آثار متعددی در زمینه تاریخ و ادبیات ایران نوشته است. تعدادی از مهمترین آثار او به اینترتیباند:
«یک سال در میان ایرانیان»: این کتاب سفرنامهای است که تجربیات براون از زندگی در ایران در دوران قاجار را به تصویر میکشد.
«تاریخ ادبیات ایران»: این اثر چهار جلدی به بررسی تاریخ ادبیات فارسی از آغاز تا قرن بیستم میپردازد: جلد اول: از کهنترین روزگار تا فردوسی / جلد دوم: از فردوسی تا سعدی / جلد سوم: از سعدی تا جامی / جلد چهارم: از صفویه تا مشروطیت
«تاریخ مشروطیت ایران»: کتابی جامع درباره انقلاب مشروطه و وقایع آن دوره.
«تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت»: این اثر به بررسی وضعیت مطبوعات و ادبیات در زمان مشروطه میپردازد.
«تاریخ طب اسلامی»: کتاب طب اسلامی براون که حاصل سخنرانیهای او در مجمع پزشکان بریتانیا بود، در 1921 م انتشار یافت. کتابی درباره تاریخ پزشکی اسلامی که شامل چهار خطابه یا سخنرانی است. در سخنرانی اول، وضع پزشکی در صد ساله اول هجرت؛ در سخنرانی دوم خدمات و آثار دوران درخشش تمدن اسلامی به ویژه 4 پزشک ایرانی: طبری، رازی، اهوازی و ابنسینا؛ در سخنرانی سوم انتقال پزشکی اسلامی به اروپا؛ و در سخنرانی چهارم پزشکی اسلامی عرب و اندلس و خدمات دانشمندانی همچون ابن جلجل و ابن رشد و دیگران را بررسی کرده است.
«حکومت وحشت در تبریز»: این کتاب به تحلیل وقایع و شرایط اجتماعی در تبریز میپردازد.
ترجمههای مختلف: براون آثار مهمی را به فارسی ترجمه کرده است، مانند «تاریخ گزیده حمدالله مستوفی» و «چهار مقاله نظامی عروضی».

براون سال 1903 به عضویت فرهنگستان بریتانیا درآمد، در سال 1911 در کالج سلطنتی پزشکی پذیرفته شد، در سال 1922، به مناسبت شصتمین سالگرد تولدش، از او تجلیل به عمل آمد. او بدون بهره و چشم داشت مادی، اوقات بسیاری را صرف فهرست برداری از متون خطی کهن اسلامی دانشگاه کمبریج و سایر مؤسسات آموزشی انگلستان کرد. طی 10 سال آخر عمر، کتب خطی بسیار و نیز دو کتابخانه را که دارای کتب خطی فارسی بود، خریداری کرد؛ از 468 کتاب خطی که در کتابخانه شخصی او که بعدها به دانشگاه کمبریج تقدیم شد، 57 جلد آن مربوط به نسخ خطی فارسی بود.
ادوارد براون در 64 سالگی، شش ماه پس از درگذشت همسرش از دنیا رفت. مجسمه او در 1317 ش در کتابخانه دانشسرای عالی تهران نصب و یکی از خیابانهای نزدیک دانشگاه تهران در 1334 شمسی به نامش نامگذاری شد.
http://www.sepahannews.ir/fa/News/943679/پسری-که-قرار-بود-مهندس-شود-اما-عاشق-ایران-شد