پیام سپاهان
سرمقاله اعتماد/ احزاب سیاسی تابو یا ضرورت حل مسائل امروز کشور
چهارشنبه 5 دي 1403 - 11:12:11
پیام سپاهان - اعتماد / «احزاب سیاسی تابو یا ضرورت حل مسائل امروز کشور» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم زهرا نژادبهرام است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
در کشورهایی که نهادهای مدنی و احزاب سیاسی از سوی حاکمیت و مردم چندان به رسمیت شناخته نشده یا جدی گرفته نمی‌شوند، همواره راه گفت‌وگو و مذاکره برای حل مسائل اجتماعی با مردم با چالش‌های زیادی روبه رو است که بخشی از آنها در قالب اعتصابات و تجمع‌های مکرر و ... صورت می‌پذیرد. ضرورت حل مسائل اقشار مختلف در درون یک جامعه بدون آنکه بتوان به ابعاد مختلف آن توجه کرد، امکان‌پذیر نیست لذا این مهم نیازمند گفت‌وگو با نمایندگان رسمی و واقعی آنها است و گرنه هریک از افراد می‌توانند نمایندگی خود و یاشاید جمع محدودی را بر عهده داشته باشند. نهادهای مدنی قدرتمندی در عرصه سیاسی- اجتماعی فعال قادرند در برابر این پراکندگی‌های مسائل و انتظارات فرصت جمع‌آوری و ساماندهی را ایجاد کنند و بستر گفت‌وگوی حاکمیت و اقشار گوناگون را مهیا سازند. یقینا با این رویکرد، باب گفت‌وگو و حل مساله بهتر، صریح‌تر، سریع‌تر و دست‌یافتنی‌تر شکل خواهد گرفت. به عبارت دیگر تصویر کنونی جامعه موید این مهم است که گفت‌وگوی توده‌ای در طول سال‌های پس از انقلاب به رغم شکل‌گیری برخی از احزاب تنها راهکار گفت‌وگو با مردم بوده است و امروزه این روش نیاز به بازبینی بیشتری دارد تا بتواند پاسخگویی لازم را داشته باشد . در واقع بدون توجه به رویکرد سیاسی هر دولت، به نظر می‌رسد گفت‌وگوهای توده‌ای نمی‌تواند نیازهای جامعه را برطرف کند . برای رفع این مشکلات رویکردی دیگر از سوی حاکمیت برای بهره‌گیری از ظرفیت این نهادها مورد نیاز است تا با جدی گرفته شدن نهادهای سیاسی فرصت رشد و بالندگی را برای جامعه و نهادهای مدنی توأمان فراهم و تسریع کند. ایران کشوری متنوع از نظر فرهنگی و اجتماعی است و احزاب سیاسی نیز با عنایت به ضرورت‌های این تنوع در بستر‌های گوناگون قابلیت شکل‌گیری دارند. هم‌اکنون نزدیک به 105 حزب شناسنامه‌دار و (1) 21 جبهه ثبت شده، در چارچوب نظام سیاسی کشور فعالیت می‌کنند که بخشی از آنها دارای فعالیت بیشتر هستند. امروزه فعال‌سازی احزاب سیاسی موجود و گشایش فرصت برای توانمند‌سازی آنها و به‌کار‌گیری نظرات آنها راهکاری شناخته شده درمیان همه کشورها است. و ایران نیز جدا از این نوع تجربه بشری نیست؛ لذا لازم است با اتکا به این تنوع فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی این نهادها جدی گرفته شود چراکه نیاز کشور برای گفت‌وگو با توجه به تنوع ذکر شده هنوز تامین نشده است. اگر احزاب سیاسی را براساس تعاریف رسمی از فعالیت نهادهای مدنی به عنوان واسط نهاد سیاسی و جامعه بدانیم این مهم درایران هنوز نتوانسته شکل لازم و کارکرد مطلوب را داشته باشد و یکی از جدی‌ترین دلایل آن بی‌توجهی از سوی ساختار سیاسی ایران نسبت به آنها است. در واقع اگر ظرفیت‌های سیاسی رسمی در جهت بازخوانی و توانمند‌سازی احزاب و تشکل‌های سیاسی برنامه‌ریزی لازم را می‌داشت، شاید امروز امکان گفت‌وگو و تعامل با اقشار گوناگون کشور در شرایط بهتری صورت می‌گرفت. این نوع نهادها به دلیل کارکرد مطلوب آنها در اداره کشورها، امروزه به عنوان راهکاری موثر برای رفع مسائل اجتماعی و سیاسی کشورهای جهان مورد توجه جدی است .در واقع مساله احزاب توانمند که قادر هستند، بخش بزرگی ازحل مسائل را نمایندگی کنند به عنوان راهکاری مطلوب در ساختار سیاسی کشورهای گوناگون با هرنوع ظرفیت خاص پذیرفته شده است. لذا توانمندی احزاب در داشتن برنامه، در اختیار داشتن گروه‌های تخصصی و جمع‌گرایی آنها از اقشار گوناگون که به نوعی نزدیکی فکری و رویکردی با اهداف آنها دارند.
ضمن آنکه قادر است به عنوان اتاق‌های فکر در ارایه راه‌کارهای حل مسائل کشور راه‌گشا باشد بستری برای تبیین برخی ابعاد مسائل جامعه که از دید عموم مردم دور مانده نیز می‌باشند؛ آنها درعین حال قادرند نیروهای متخصص و ماهر سیاسی برای اداره آینده کشور در بستر نهادهای انتخابی و انتصابی را تدارک ببینند . در ایران بعد از گذشت بیش از چهل سال از انقلاب و با توجه به متن صریح اصل 26 قانون اساسی در رابطه با فعالیت احزاب و گروه‌ها که چنین آمده است: «احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته‌شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت »، نا‌با‌وری نسبت به نقش آنها و نادیده انگاری آنان، مبدل به رویه‌ای سیاسی شده است، که «دولتمردان » و « دولت زنان »تمایلی به عضویت یا وابستگی به احزاب سیاسی ندارند و آن را به عنوان نقطه ضعف فعالیت خود می‌شناسند.
در حالی که اگر آنها با توجه به کارکرد احزاب در کمک‌های مشاوره‌ای و گرد‌آوری نظرات گوناگون و ساماندهی مسائل کشور از آنان کمک بگیرند فرصت‌های زیادی را در ختیار خواهند داشت و احتمالا تلاش برای نادیده انگاری این نهاد برجسته بر آمده از تجربه بشری را آغاز نمی‌کردند .
دولت چهاردهم هم در مسیر سایر دولت‌ها مساله احزاب را ظاهرا جدی نگرفته و با واگذار کردن حل مسائل کشور به گروه‌های کارشناسی از نقش احزاب هر چند محدود برای ساماندهی به نظرات توده‌های مختلف مردمی و ارایه راهکارهای منطبق بر ظرفیت‌های موجود کشور دور مانده است . احزاب سیاسی به رغم همه نقاط ضعف و قوت همچنان بستری هستند که می‌توان با تقویت آن کارکردهای مطلوب مورد نیاز جامعه را از آن انتظار داشت !

اگر چه هم‌اکنون احزاب و جبهه‌های زیادی در کشور فعالیت دارند، اما به‌طور کلی دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب در کشور شناخته شده‌تر هستند . هر چند هر کدام از آنها دارای شعبه‌ها یا رویکردهای گوناگون نیز می‌باشند با این وجود فقط به صورت کلان مورد توجه نظام سیاسی و مردم قرار گرفته‌اند و نتوانسته‌اند جمع‌گرایی لازم در میان اقشار گوناگون را برای رسیدن به راهکارهای متناسب برای حل مسائل کشور تبیین کنند. از این رو ضروری است نظام سیاسی و دولت چهاردهم با نگاهی دیگر به احزاب و تشکل‌های سیاسی درصدد تقویت و توانمندی آنها بر آمده و از نظرات کارشناسی آنها بهره بگیرد، تا آنها بتوانند نظرات گوناگون اقشار مختلف جامعه را نمایندگی کنند و روش‌های گفت‌وگو را به صورت نهادمند‌سازی توسط آنها، در کشور ساری و جاری کنند . و گرنه هر از چند گاهی گروهی از اقشار مساله‌مند و مشکل‌دار که شاید دغدغه مشترک نیز داشته باشند برای حل مسائل خود مجبورند، تنها راهکار شنیده شدن را در خیابان جست‌وجو کنند .
اگر مشی دولت چهاردهم گفت‌وگو‌ی سازنده است، اگر مشی دولت چهاردهم وفاق است، اگر مشی دولت چهاردهم حل مساله با کمک مردم است، اگر مشی دولت چهاردهم نگاه برابر به همه اقشار و باور‌پذیری مسائل و مشکلات آنها است، چاره‌ای به جز پذیرش نهادهای موثر برای ساماندهی نظرات گوناگون ندارد تا بتواند با شنید‌ن صدای واحد و جست‌وجوی راهکار مشترک با آنها، نسخه بهبود را تهیه واجرا کند . دور شدن از احزاب سیاسی حتی با نقاط ضعف متعدد موجود در میان آنها به معنای نقطه قوت برای نظام سیاسی و دولت نیست؛ این رویکرد فقط احزاب و تشکل‌های سیاسی را در نظر مردم قابل اتکا برای حل مساله نمی‌کند و امکان ایجاد سکویی واحد برای جمع‌آوری نظرات اقشار گوناگون از طریق سکوهای متفاوت را حذف می‌کند! که یقینا آسیب آنها برای نظام سیاسی کشور بسیار زیاد است ! دور شدن از نگاه‌های امنیتی برای احزاب و تشکل‌های کشور، بستر مطلوبی برای نظام سیاسی در جهت روان‌سازی سیاست‌های اجرایی و تصمیم‌گیری‌ها‌ی خرد و کلان است .تجربه کشورهای گوناگون که دارای احزاب قدرتمند هستند و نظام سیاسی آنها این فرصت را به این نهادها داده، قابل تامل می‌باشد. اگر رییس جمهور پزشکیان گفت‌وگوی سازنده و وفاق را سرلوحه فعالیت خود در این دولت قرار داده برای رسیدن به مفهوم واقعی آن بایستی ظرفیت‌های مختلف کشور را تقویت کند. که بخشی از آنها احزاب و تشکل‌های سیاسی هستند. او با آنها قادر است بستر لازم برای گشودن راه گفت‌وگو با مردم را جست‌وجو کند .پس از این راه دور نماند و آن را تقویت کند !
به عبارت دیگر امروزه، گفت‌وگوهای توده‌ای‌گونه، برای اقشار گوناگون معنایی به جز به حاشیه رانده شدن مطالبات یا شاید نادیده انگاری مسائل آنها ندارد.
 اما اگر احزاب سیاسی را به عنوان بستری برای تفاهم و تعامل با مردم در جهت رویکرد دولت برای وفاق همراه کنیم شاید بستر گفت‌وگوی سازنده معنا‌دار شود ! از این رو به رییس جمهور پزشکیان پیشنهاد می‌شود که احزاب سیاسی را تابو نداند که نزدیک شدن به آنها به معنای کاهش محبوبیت و مانعی در برابر وفاق ملی مورد نظر ایشان نیست، بلکه آنها را فرصت بداند و با تقویت آنها فرصت دسترسی به وفاق برای دولت چهاردهم را تسهیل کند .

http://www.sepahannews.ir/fa/News/923867/سرمقاله-اعتماد--احزاب-سیاسی-تابو-یا-ضرورت-حل-مسائل-امروز-کشور
بستن   چاپ