داستانک/ گرمای هوا
فرهنگی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - آخرین خبر /داشتم از گرما میمُردم.
➖ به راننده گفتم دارم از گرما میمیرم.
➕ راننده که پیر بود گفت: «این گرما کسی رو نمیکشه.»
➖ گفتم: «جالبهها، الان داریم از گرما کباب میشیم، شش ماه دیگه از سرما سگ لرز میزنیم.»
➕ راننده نگاهم کرد. کمی بعد گفت: «من دیگه سرما رو نمیبینم.»
➖ پرسیدم: «چرا؟»
بازار ![]()
➕ راننده گفت: «قبل از اینکه هوا سرد بشه میمیرم.»
➖ خندیدم و گفتم: «خدا نکنه.»
➕ راننده گفت: «دکترا جوابم کردن، دو سه ماه دیگه بیشتر زنده نیستم.»
➖ گفتم: «شوخی میکنید؟»
➕ راننده گفت: «اولش منم فکر کردم شوخیه، بعد ترسیدم بعدش افسرده شدم ولی الان دیگه قبول کردم.» ناباورانه به راننده نگاه کردم. راننده گفت: «از بیرون خوبم، اون تو خرابه... اونجایی که نمیشه دید.»
➖ به راننده گفتم: «پس چرا دارین کار میکنین؟»
➕ راننده گفت: «هم برای پولش، هم برای اینکه فکر و خیال نکنم و سرم گرم باشه، هم اینکه کار نکنم چی کار کنم.»
➖ به راننده گفتم: «من باورم نمیشه.»
➕ راننده گفت: «خودم هم همین طور... باورم نمیشه امسال زمستان را نمیبینم، باورم نمیشه دیگه برف و بارون را نمیبینم، باورم نمیشه امسال عید که بیاد نیستم، باورم نمیشه این چهارشنبه، آخرین چهارشنبه ١٧ تیر عمرمه.»
➖ به راننده گفتم: «اینجوری که نمیشه.»
➕ راننده گفت: «تازه الانه که همه چی رو دوست دارم، باورت میشه این گرما رو چقدر دوست دارم؟»...
✔️ دیگر گرما اذیتم نمیکرد، دیگر گرما نمیکشتم...
✍️: سروش صحت
-
سه شنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۹:۴۰:۲۲
-
۱۷ بازديد
-

-
پیام سپاهان
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/961239/