سرمقاله رسالت/ برای نصرالله
مقالات
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - رسالت / « برای نصرالله » عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید محمد بحرینیان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
یک. شهادت رهبر عالیقدر مجاهدان لبنان و جبهه مقاومت، بی شباهت به سیدالشهدا علیه السلام نبود. سید قبل از شهادت، داغ پسر دید، جفا از سران عرب دید و در سوگ یاران و نزدیکان نشست. به ویژه در یک سال اخیر که تقریبا هر چند هفته، یکی از یاران و فرماندهان مقاومت در خون خود غلتید. سیدحسن نصرالله در 32 سالگی رهبر حزب الله شد و 32 سال در این جایگاه، در لبه خط مقدم نبرد با دشمنان انسانیت ایستاد و مبارزه کرد تا سرانجام به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت دست یابد.
دو. سید در سال 1992 میلادی در حالی به رهبری حزب الله پرافتخار لبنان رسید که مذاکره و سازش، سکه رایج آن سال ها در میان سران عرب بود. او از همان روزهای نخست، رویکردی تهاجمی و سرسخت در برابر صهیونیست ها اتخاذ کرد و حزب الله در سال اول رهبری او، ده ها صهیونیست را هلاک کرد. با تداوم این روند، حزب الله سرانجام در روزهای پایانی قرن بیستم، ارتش غاصب را از جنوب لبنان اخراج کرد. این اولین عقب نشینی اجباری ارتش صهیونیستی از یک سرزمین بود.
سه. سال 2006 و جنگ 33 روزه، دوران شکوفایی رهبر جوان حزب الله بود. او در آن جنگ سخت، ارتش صهیونیستی را با تمام حامیان پیدا و پنهانش از آمریکا و اروپا گرفته تا سازمان ملل و مرتجعین منطقه در هم شکست تا نصرالله، اولین کسی باشد که افسانه شکست ناپذیری صهیونیسم بین الملل را در عمل زیر پا گذاشته باشد.
چهار. نصرالله مردانه می جنگید. هرچند ناجوانمردانه ترور شد، اما صلابت و جوانمردی اش شهره بود. این نقل از او مشهور است که “والله حتی در جنگ روانی هم دروغ نگفته ام.” او مجاهدی صادق بود و این از نحوه زندگی و شهادتش پیداست. هادی پسر او، 15 ساله بود که به صف رزمندگان حزب الله پیوست و در 18 سالگی شهید شد. مجاهد کبیر عصر ما، سید حسن نصر الله هنوز چهل ساله نشده بود که شایسته عنوان “ابوالشهید” شد. او حتی با وجود اطلاع از شرایط و تعدد ترور در این روزها، نه در مخفی گاه بلکه در مقر فرماندهی مرکزی حزب الله در ضاحیه شهید شد. او می دانست که ماندن و شهید شدن، در ساخت درونی حزب الله و روحیه یاران، موثرتر است تا زنده ماندن در پستوها. مشهور بود که نصرالله هرگز تهدیدی نمی کند که در پی آن عمل و اقدام قاطعی نباشد. همین بود که مرد شماره اول حزب الله در 3 دهه اخیر، همیشه در نظرسنجی ها از محبوب ترین چهره های کل جهان عرب بود. از سوی دیگر، تحلیلگر صهیونیست می گفت نصرالله تنها کسی است که وقتی سخن می گوید همه مسئولان و فرماندهان رژیم اشغالگر، آن را به دقت دنبال می کنند.
پنج. نصرالله به تمام معنا اسطوره بود. در ایام اوج مذاکرات هسته ای و تهدیدهای اسرائیل، خبرنگاری از او پرسید “شما گفته اید در جنگ احتمالی ایران تنها نیست، منظورتان چه بوده؟” و نصرالله با لبخند گفت معنی این حرف را اسرائیلی ها
می فهمند و نیازی به توضیح نیست. سخنرانی های او، معادلات لبنان و منطقه را تغییر می داد. سخنرانی نصر الله، دادگاه بین المللی لاهه که در پرونده ترور رفیق حریری ناعادلانه پیش می رفت را در شب اعلام رأی تعطیل کرد. در یک کلمه، سید حسن نصرالله، مظهر شجاعت و عزت لبنان و همه کسانی بود که اسلام آمریکایی را برنمی تابیدند و رژیم اشغالگر صهیونیستی را دشمن می دانستند.
شش. اولین سخنرانی نصرالله بعد از طوفان الاقصی بی نظیر بود. او صادقانه گفت اطلاعی از این عملیات نداشته اما حالا کنار آن ایستاده است و چند ساعتی نگذشت که اولین موشک ها و راکت های حزب الله، شمال سرزمین های اشغالی را نشانه گرفت. در این یک سال، حزب الله هر روز، نقاطی از سرزمین های اشغالی را زیر ضربه برد تا با راهبرد هزار خنجر، هر روز تاری از تارهای عنکبوت پلید صهیونیسم را از هم باز کند. چند روز پیش در آخرین سخنرانی، با مردم خود از این سخن گفت که “ممکن است دیگر مدت زیادی میان شما نباشم” اما راه حل را هم نشان داد که “حزب الله به راه خود ادامه خواهد داد و پیروز خواهد شد”. آخرین وعده های نصرالله هم مانند تمام وعده های قبلش راست از آب درآمد. اینک مرد شماره یک حزب الله و حلقه یاران و فرماندهان موثر حزب الله در میان ما نیستند اما در همین ساعات هم حملات حزب الله به اسرائیل ادامه یافته است.
هفت. سید عزیز ما! آرامش دل های کودکان بیروت! هرگاه پیکری از شیعیان امیرالمومنین در لبنان بر زمین می افتاد، همه حتی مادر شهید می گفتند فدای سر سید! خدا علمدارمان سید حسن نصرالله را نگه دارد! مادران داغدیده و همسر از دست داده، برای دختران خود داستان های رشادت تو و یارانت را زمزمه می کردند. حالا امشب مادران غصه دار بعلبک و صور برای دخترکان بی خواب چه لالایی بخوانند؟!
هشت. خوب یادم هست که پس از جنگ 33 روزه، سید در یک سخنرانی شورانگیز، فریاد می زد “لبیک یا حسین” و جمعیت پاسخ می داد. هنوز آن شور و حرارتی که از آن صحنه در وجودم شکل گرفته بود را در وجودم حس می کنم. سید عزیز ما! چه استوار و با صلابت به مولایت لبیک گفتی و به او پیوستی! لبیک یا حسین …
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/892086/